دیوار مثل تو نشسته رو به رویم دارد نگاهم می‌کند بی‌روح و دلسرد هرچند قلبش مملو از سیمان و سنگ است پشت من اما ایستاده مثل یک مرد هم‌صحبت عصرانه‌های ناامیدی هم‌بازی آدینه‌های بی‌خیالی دور مرا پر کرده تا تنها نباشم دیوار و دیوار و... دو تا دیوار و قالی گاهی کنارش می‌نشینم غرق اندوه بر شانه‌ی سیمانی‌اش سر می‌گذارم دستی ندارد تا در آغوشم بگیرد عیبی ندارد، من همین را دوست دارم عیبی ندارد ساکت است و بی‌تفاوت در حدّ خود دیوار هم یک تکیه‌گاه است هرچند خیلی در جهان دیوار داریم دنیا پر از زن‌های هرشب بی‌پناه است از آن شبی که در کنارش گریه کردم دیدم ترک خورده‌ست، می‌خواهد ببارد بیچاره این دیوار سنگی حتما او هم مانند تو دیوانه‌ای را دوست دارد @Aftab_gardan_ha