امان از دل زینب
سخت است پیش پای مردم با سر افتادن
و سختتر از آن به پیش دختر افتادن
ما که تو را با لافتایت میشناسیمت
اصلاً نمیآید به تو در بستر افتادن
داری سفارش میکنی ما را به عباست
خیلی خیالم جمع شد از معجر افتادن
گفتی اسیرم میکنند اما نگفتی تو
از خنجر کندی به روی حنجر افتادن
اما نگفتی از روی مرکب زمین خوردن
اما نگفتی از بلندی با سر افتادن
خیلی برای دخترت سخت است هنگام
با نیزه ای بر نیزههای دیگر افتادن
ای وای از پیراهن غارت شده، بعدش
دنبال غارت کردن انگشتر افتادن
***
فرمود: آب، اما به پهلویش لگد میزد
ای داد بیداد از به جان پیکر افتادن
انصاف نیست این گونه پیش چشم خواهرها
با چکمه روی بوسۀ پیغمبر افتادن
ای وای از شام غریبان و بیابان و...
در زیر پاها چادر یک دختر افتادن
#علی اکبر لطیفیان
@ahmadmashlab1995