بسم الله الرحمن الرحیم
📝بحر طویلی تقدیم به قمر منیر بنی هاشم
من قمرم
ماه فقط جلوه ای از روی دلآرای من است
آیهای از چهرهی زیبای من است
صورت من ماه شب چهارده و خال لبم نقطه ی پرگار دل آرایی و زیبایی و معروف شده قامت من در همه ی شهر به رعنایی و آقایی و اصل و نسبم شهرهی شهر است ادبم نقل زبان همه ی مردم دهر است
من قمرم
من پسر حیدر کرارم و سردارم و سالارم و دلدارم و از نسل یل بی بدل کل عرب هستم و با اصل و نسب هستم و چون مادرم من فاطمهی بنت کلاویه همان ام بنین است مقامش بخدا عرش برین است
ملک زیر جلال و جبروتش همه دم سایهنشین است
خداوند حیا و ادب و حجب و عفاف است که خورشید به دور سر او گرم طواف است
مقامات کرامات پر از برکت او قلهی قاف است
من قمرم
ماه بنی هاشمم و اسوه اخلاق و ادب هستم و جود و کرمم مثل حسن نقل زبان است
همان مرد کریمی که به آقایی و بخشندگیاش شاه کریمان جهان است
خوش اخلاقی او مثل رسول است
حیا و ادبش مثل بتول است
وَ چیزی که عیان است چه حاجت به بیان است
من قمرم
طالع من سعد و سرشتم همه از نور نوشته است و فرشته است غلام نسبم
فرّ همایونی من پاک سرشته است
پدرم صاحب املاک بهشت است
پدرم شیر خدا شاه عرب شاه عجم
شهره به بی باکی و اسطورهی مردی و جنم حیدر کرار اسدالله علی بن ابیطالب و بر کل یلان غالب و آن فاتح خیبر شه قنبر به عرب فن سخنرانی او بر سر منبر همه محشر
به جنان ساقی کوثر که در بدر و احد پوزهی کفار به تیغ دودمش یکسره بر خاک رسیده است به خون ، پیکرشان جمله تپیدهست کنون وارث این شوکت و این صولت و این کسوت و این هیبت و این قدرت بازو و دم قدسیه هوهوش منم من
که به ابروی گره خوردهی خود ترس به جان و دل یک لشگر تجهیز شده از زره و خود و سپر ، نیزه و شمشیر بیانداخته ام
دوش به دوش پدرم گرچه که یک بار ولی باز در آن بار چنان تاخته ام تا که یلان را که نه حتی شتر و مرکب و اسب همه را از نفس انداخته ام
نعره ی من غرش صد شیر شکاریست
سپاه از غضبم صید فراری ست
و هر ضربهی شستم به دل معرکه کاریست
منم ذُخرُالحسین آنکه به صفین، صف از یورش من پاره شد و با گره ابروی من مالک اشتر جگرش آب شد و معرکه بی تاب شد و چشم فلک تیره شد و صورت خورشید گرفته و همه دیدند که مهتاب شد و من اسدالحیدر اباالفضل سپهدارم و من حیدر کرار به تکرار من عباسم و عباسم و عباس علمدار
من قمرم
نور دو چشمان همه اهل حرم پرجگرم شیر نرم
شانه من قلهی آمال رقیهست فقط مال رقیه است دلم دربهدر زینب و دنبال رقیه است
به این مفتخرم ساقی اهل حرمم پشت و پناه علیِ اکبرم و قاسم و کلثوم سکینهم و آرام و قرار دل بی تاب ربابم عموجان علی اصغرم اما به همین منصب سقایی خود فخر نمایم و همین بس که فدایی حسینم همان نور دوعینم.....
#علی_کاوند
#تولد_حضرت_عباس
#ماه_شعبان
#امام_زمان
گروه ادبی یاقوت سرخ
@Alikavand333
@yaqoote_sorkh