⚡️ زندگی با قرآن
١٥ خرداد ۱۴٠۲
«وَقُلْنَا يَا آدَمُ اسْكُنْ أَنْتَ وَزَوْجُكَ الْجَنَّةَ وَكُلَا مِنْهَا رَغَدًا حَيْثُ شِئْتُمَا وَلَا تَقْرَبَا هَٰذِهِ الشَّجَرَةَ فَتَكُونَا مِنَ الظَّالِمِينَ...»
در مورد آن چيزى كه به آدم (ع) در قرآن نسبت داده مى شود، اختلاف نظر هست كه آيا اين حركت فردى بوده يا كارى است كه نوع انسان در هبوط به اين عالم انجام مى دهد؛ اگر نوعى باشد؛ معنايش اين است كه همه ى انسانها بدون استثناء چنين هبوطى را با انتخاب شجره ى منهيه تجربه مى كنند. گرچه اين قول، قول مشهورى نيست و چه اين قول را بپذيريم يا نه، انسان در زندگى خود، پيوسته و پيوسته در چنين شرايطى قرار دارد؛ در شرايطى كه بهشت نسبى برايش فراهم هست و او با توجه كردن به شجره ى منهيه ى او، كه مربوط به ظرف اوست، خود را از آن بهشت محروم مى كند و اين همان عمل روزمره و هميشگى ماست!
وقتى كه انسان در شرايطى قرار مى گيرد كه امكانات و توجهات و نعمتهاى مادى و معنوى، در تعادلى نسبى برايش فراهم مى شود، اين امر مانند جنتى نسبى است كه دنيا و آخرت انسان، در محدوده اى برايش تامين است. اگر از اين جنت استفاده صحيح كند، توسعه پيدا مى كند تا جاييكه به جنتى مى رسد كه "جَنَّةٍ عَرْضُهَا السَّمَاوَاتُ وَالْأَرْضُ".
وقتى انسان به اين جنت مى رسد، با تمام كائنات به او خطاب مي شود كه "يَا آدَمُ اسْكُنْ أَنْتَ وَزَوْجُكَ الْجَنَّةَ"
تو و همراهانت كه در اين جنت قرار داريد، در اين جهان، در اين نعمت مادى و معنوى كه به شما داده شده و برايتان تكميل (تكميل به تناسب فضايى كه اگر استفاده كند برايش مانند جنت است) نسبى شده است، سكونت بورزيد. به انسان توصيه مى شود كه در اين بهشت كه براى توست، آرام بگير و به اين درخت منهيه نزديك نشو!
درخت منهيه آن چيزهايى است كه انسان در مقابل اين فضاى عمومى، براى خود طلب و عمل مى كند؛ عواطف، احساسات، اعتقادات، سوالات و ترديدها، ميل به اينكه اين را كامل كند، طلبكارى از كائنات براى چيز ديگرى، رها كردن احساسات براى اينكه نسبت به موضوعى داراى خشم و نفرت يا حب و دوست داشتن است؛ همچون حيوانى چموش كه سر بلند مى كند و اين بهشت را ويران مى كند ...
شجره چيز بدى نيست، درختى است كه در اين بهشتِ كلى قرار دارد، بلكه اين انسان است كه با تمركز بيش از حد نسبت به آن و با قرار دادن نيرويى كه بايد با آن در اين بهشت سكونت كند، بر يك جنبه ى خاص، اين درخت را به درخت منهيه تبديل مى كند.
با نزديك شدن به اين فضايى كه او را از بهشتش دور مى كند، "فتكونا من الظالمين" ظلم به خود مى كند.
اين خود اوست كه از طريق تمركز، توجه، اختصاص، نزديك شدن و رها كردن آرامش كلانى كه در آن بهشتِ ظرفيتى برايش قرار دارد، بر خود ظلم كرده و آن بهشت را بر خود حرام مى كند.
كسى در جهان از اين ظلم او آسيب نمى بيند، مگر خودش.وقتى در اين شرايط قرار مى گيرد، آنجاست كه اين روح بزرگى كه بايد در اين بهشت آرام بگيرد و به زندگى مادى و معنوى اش برسد و بايد اين رهايى و سكونت الهى را كه برايش اختصاص داده شده است تجربه كند، به نزول و افول و سقوط مى رسد.
اين نازپرورده اى كه آفريده شده است تا خليفه ى الهى در زمين باشد، ملائك با تمام مقامشان بر او سجده كردند، اين موجود برتر و انسان نامتناهى، از طريق شجره به يك محدوده ى كوچك، به يك حقيقت محدود، امر سخيف (به نسبت آن فضاى بزرگ
و به تناسب بهشت) افول مى كند. از طريق گرفتار شدن در آن، اين سقوط، نزول و هبوط و پايين آمدن رخ مى دهد. وقتى پايين مى آيد، به نسبت آن حقيقت بزرگ و كلانى كه از طريق سكونت در بهشت خودش مى توانسته حاصل شود، دچار حقايق اندك و كوچك و سخيفى مى شود.
وقتى چنين شود، وقتى "ذاقا الشجره" مى روند بسمت چشيدن اين شجره، عواطف، احساس ها، انقلت ها و بگو مگوها، نگاهها، حسادت، حساسيت، اينچنان و آنچنين؛ "بدت لهما سواتهما" اين عورتها، عيبها، حقايق سطح پايين و گرفتاريها، آنها را مشغول و گرفتار مى كند.
ادامه دارد👇