◾️ زیانکاران حقیقی واقعه کربلا
👈 ضحاک بن عبدالله مشرقی در ظهر عاشورا امام حسین (ع) را تنها گذاشت.
ضحاک به حضور امام حسین (ع) رسید. امام پس از خوشامدگویی، سبب حضورش را جویا شد، او در پاسخ گفت: برای عرض سلام خدمت رسیدم و از خدا عافیت و سلامت شما را خواستارم. به امام گفت: مردم برای جنگ با شما جمع شده اند! نظر شما چیست؟ امام پاسخ داد: «حسبی الله و نعم الوکیل؛خدا مرا کفایت می کند و چه نیکو وکیلی است.» آن گاه حضرت فرمود: چرا مرا یاری نمی کنید؟ او گفت من مقروض هستم و عیال دارم. سپس حضور موقت و مشروط خود را در کنار امام پیشنهاد داد و گفت: تا آن جا از شما دفاع خواهم کرد که دفاع من به حال شما مفید باشد، در غیر این صورت در جدایی از شما آزاد خواهم بود، امام نیز پذیرفت. او در روز عاشورا، دلیری به خرج داد و شماری از لشگریان دشمن را از پای درآورد. امام بارها او را تشویق و دعا فرمود. سپس نزد حضرت آمد و شرط پیشین خود را یادآور شد و از ایشان اجازه بازگشت خواست، امام هم آزادش گذاشت. او که قبلا اسب خود را در یکی از خیمه ها پنهان کرده بود، پس از اذن امام، سوار بر اسب شد و گریخت.
📖 تاریخ طبری، دارالکتب الاسلامیة، بیروت، ج۳، ص ۳۱۵ و ۳۲۹
https://eitaa.com/Alsagalain