سلام امام زمانم!.. دلتنگ شده ام..به اندازه ی تمام گریه ای که مجنون وار از زندگی تو را می خواهد میگویی چه کنم؟ دست بردار نیست.هرلحظه خیالت را به ذهنم دست می کشد و هواییم می گند!.. غیر تو را بنویسم؟ آخر من از هرچه غیر توست بریده ام.. واژه غیر تو در هیچ لغت نامه ای اعتبار ندارد!. می بینی.. چه نیازی است عشق؟ که ندیده فدایت شدم؟ وقتی اشک امان مرا میبرد دلتنگییت در پناه نگاهم سکته میزند.. باران هم بدون تو بوی تشنگی میدهد..در این هوای دلم... قلمم هم برایت اشک می تراود از دلم!.. مهدی جان!.. چگونه می شود نوشته ای را تمام کرد وقتی که تو آغاز نفس هایی؟؟