🔰
مروری بر حدیث کساء، بخش اول
▫️
عَن فاطِمَهَ الزَّهراء بِنتِ رَسولِ اللّهِ: راوی فاطمه زهرا است.
▫️
دَخَلَ عَلَیَّ اَبی رَسولی اللّه فی بَعضِ الاَیّام: پدرم رسول الله یک روزی وارد شد و فرمود:
▫️
اَلسّلامُ عَلیکِ یا فاطِمَه:
گفتم: عَلیکَ السَّلام.
پیغمبر فرمود:
▫️
اِنّی اَجِدُ فی بَدَنی ضُعفاً: بدن من کمی دچار ضعف شده.
(چرا در این حالت ناتوانی و ضعف پیامبر، آیه تطهیر نازل شده؟)
✍🏻 فاطمه (سلاماللهعلیها) پناه میبرد به خدا از ناتوانی پدرش، پیامبر (صلیاللهعلیهوآله) از ایشان یک روپوش یمانی میخواهد و فاطمه برایشان میآورد.
-مرا با آن بپوشان (
تو مرا بپوشان! تو مرا گرم کن! تو به من برس!)
غرق تماشای پیامبر میشود:
▫️
وَ اِذا وَجهُهُ یَتَلَالَوُ کَاَنَّهُ البَدر: دیدم چهره مانند ماه شب چهارده میدرخشد.
کمی گذشت به نوبت فرزندانم حسن و حسین آمدند. (معلوم میشود پیامبر در اندرونی و خلوت حضور داشتند)
✍🏻 هر دو در نهایت احترام و ادب به فاطمه زهرا (سلاماللهعلیها) سلام کردند؛ فاطمه این گونه جوابشان را داد: سلام نور چشمم! سلام میوهی دلم!
(عشق میبارد. عصاره خلقتاند این پنج نفر، دل هایشان یکی است.)
سپس پرسیدند:
▫️
اِنّی اَشُمُّ عِندَکِ: (نمیگوید در خانه، بلکه میگوید) از جانب تو، رائحه طیبه و بوی خوشی را استشمام میکنم؛ انگار این بوی پیغمبر است!
-فاطمه فرمود: بله جد شما زیر کسا است!
▫️
فَاَقبَلَ الحَسَنُ نَحوَ الکِساء: ابتدا حسن و بعد از لحظاتی حسین به سمت کسا رفتند و سلام کردند و اجازهی ورود به کساء را از پیامبر خواستند.(رفتارها و دلها همه، شکل هم هستند! این نشان از اجتماع قلوب دارد )
⬅️ پیامبر با الفاظی چون؛ "
شافِعَ اُمَتی و یا صاحِبَ حَوضی" اجازه ورود به کساء را میدهند.
✨ نکته:
حوض محل اجتماع است.
✅
@Aminikhaah