4. فلق 🌏 از ریشۀ «ف ل ق» سه ساخت دیگر در قرآن به ‏کار رفته است که ما را در دریافت معنای درست فلق یاری می ‏کند؛ دو بار در قالب اسم فاعل: «إِنَّ اللَّهَ فَالِقُ الْحَبِّ وَالنَّوَى يُخْرِجُ الْحَيَّ مِنَ الْمَيِّتِ وَمُخْرِجُ الْمَيِّتِ مِنَ الْحَيِّ... فَالِقُ الْإِصْبَاح» (انعام، 95-96)؛ یک بار هم به صیغۀ ماضی باب انفعال: «فَأَوْحَيْنَا إِلَى مُوسَى أَنِ اضْرِبْ بِعَصَاكَ الْبَحْرَ فَانْفَلَقَ فَكَانَ كُلُّ فِرْقٍ كَالطَّوْدِ الْعَظِيمِ» (شعرا، 63). بنابراین، «فَلَق» شامل هر گونه شکافتن و شکفتنی می شود که از آن پدیده‏ ای رخ می‏ نماید و سر برمی ‏آورد؛ از شکاف دانه و هستۀ پنهان در دل خاک گرفته تا شکافته شدن شب تاریک با نواری روشن در سپیده‏ دم و شکافتن دریا به روی حضرت موسی(ع). همۀ این مصادیق و مظاهر فلق در اختیار خداوند و به اذن او و تحت تربیت و مدیریت و برنامه ‏ریزی او قرار دارند. بنابراین، ترجمۀ فلق به سپیده‏ دم که در اغلب ترجمه ها و فرهنگنامه‏ ‏های قرآن آمده ناقص است. «صبح / سپیده‏ دم»: شعاعی که از شکافته ‏شدن تاریکی پدید می‏ آید؛ «صخره‏ هایی که با آب شکافته می ‏شوند»؛ «واد/ صحرا یا چاهی عمیق در جهنّم» «زندان یا خانه ‏ای در جهنّم»؛ و خود «جهنّم» «شجره و درختی در جهنّم» ... همه از مصداق‏ های فلق اند نه معنای آن. برخی مفسّران به این نکته توجّه داشته‎اند و با دقّت در سیاق سوره، فلق را همان «ما خَلَق» در آیۀ دوم دانسته ‏اند؛ از جمله ابن عبّاس (د68ق)، مقاتل بن سلیمان (د150ق) و طبری (د310ق) «بِربّ الفلق» را «بربّ الخلق» معنا می ‏کنند : قل اعوذ برب الفلق . من شرّ ما خلق بنابراین، فلق «همۀ مخلوقات عالم/ جهان آفرینش/ هستی» را در بر می ‏گیرد و ربّ الفلق یعنی پروردگار و صاحب همۀ هستی که ربوبیت او همۀ عالم را در برگرفته است.