چون روز قیامت شود و بنده را در موقف حساب و کتاب بیاورند، وقتی نامه عملش را از حسنات تهی می بیند، با یأس راه جهنم را در پیش می‌گیرد. خطاب می رسد ای بنده به کجا می روی!؟ می‌گوید خود را مستحق آتش می دانم. در این هنگام خطاب می رسد که صبر کن، زیرا نزد ما امانتی داری. پس دانه‌ای از درّ می آورند که شعاع نورش همه عرصات را روشن می‌نماید. می پرسد من چنین دانه گرانبهایی نداشتم! ندا می‌رسد: این دانه، قطره اشکی است که در فلان مجلس در مصیبت حسین بن علی عليه السلام از دیدگانت جاری شد و ما آن را برای این روز که یوم الحسرة است، ذخیره کردیم تا به کارت آید. حالا این درّ را از تو خریداریم. آن را نزد انبیاء ببر تا قیمت گذاری کنند. نزد آدم صفی الله عليه السلام می برد و آن حضرت می فرماید من سر رشته قیمت این درّ را ندارم. نزد نوح عليه السلام و سایر انبیاء هم می آورد و همه به دیگری حواله می‌نمایند تا نزد خاتم الانبیاء صلى الله عليه وآله و سلم می آورد. حضرت می‌فرماید نزد علی مرتضی عليه السلام ببر. امیرالمؤمنین نیز او را نزد فرزندش امام حسین ‌عليه السلام می فرستد. وقتی درّ را به حضرت اباعبدالله می دهد آن حضرت، درّ را نزد خداوند می آورد و عرض می‌کند خدایا قیمت دانه این است که این بنده را به همراه پدر و مادرش به من ببخشی و ایشان را با من محشور کنی. خطاب می رسد که او را با پدر و مادرش به تو بخشیدیم و همسایه‌ات در بهشت خواهند بود. امام صادق علیه السلام فرمودند: هر کسى هنگام یاد ما اشک از چشمانش جارى شود، خدا آتش را بر صورت او حرام مى‏ کند.  🥀 🖤 🏴 ᘜ⋆⃟݊🏴•✿❅⊰•"•"•━━━•─ ڪپی‌با‌ذڪرصلوات‌براے‌ظهور‌قائم ╔═•══❖•ೋ° @eshgham_hosein ╚═•═◇🕌⃟‌َ۪ٜ۪ٜ۪ٜؔٛٚؔ🖤•ೋ•ೋ°