اندیشه حکمروایی مردمی، با کمرنگ شدن اندیشه رقیب، توانست در نهادهای اداری برجای مانده از سیستم سابق هم تعمیم یابد و به این ترتیب، ظرفیت سازی بزرگی انجام داد که هم در جنگ و امنیت و هم در رسیدگی به مردم، دستاوردهای کم نظیری را به صحنه آورد و به نمایش گذاشت.
پس از پایان جنگ و رحلت امام(ره)، برخی نهادهای مردمی - انقلابی، یا در نهادهای رسمی ادغام شدند و یا قالب رسمی به خود گرفتند، ولی در نحوه حکمروایی کشور اختلاف پیش آمد. جمعی از یاران امام (ره) معتقد بودند که اتکا به مردم و مدیریت انقلابی یک وضعیت گذرا و موقتی بوده و حال باید شرایط را اصطلاحاً "عادی سازی" کرد. این عده، به حکمروایی محفلی - وارداتی کشیده شدند، ولی رهبر انقلاب الگوی حکمروایی مردمی - تحولگرا را در پیش گرفتند. در اواخر دهه 1360 و اوائل دهه 1370 در حالی که انتظار می رفت اندیشه حکمروایی مردمی و نظام تحولگرا، در همه نهادهای رسمی مبنای کار قرار گیرد چنین نشد و لذا برای بار دوم دوگانگی اندیشه ای در اداره کشور به وجود آمد که به مدت 30 سال ادامه یافت.
در اواخر دهه 1360 و اوائل دهه 1370 ، اندیشه حکمروایی محفلی با ادبیات جدید و متفاوت با اندیشه حکمروایی مردمی در دهه اول انقلاب، در حوزه فرهنگ و اقتصاد آغاز به کار کرد. محور آن، شعار "عادی سازی" روابط سیاسی، فرهنگی و بین المللی بود؛ درست به موازات اندیشه مدیریت مردمی و تحولگرا. این اندیشه حکمروایی، با شعار کار و کار و بازسازی در داخل و ورود سرمایه و تکنولوژی از خارج، اداره دولت و مجلس را برعهده گرفت.
در این مقطع، اولین چالشها در فرهنگ آغاز شد. ابتدا تلاش کردند حساب چهره های شاخص مدیریت مردمی - انقلابی را از اندیشه مدیریت مردمی و تحولگرا جدا کنند. قرار شده بود افراد شاخص مدیریت مردمی - انقلابی و خانواده های شهدا، محترم باشند ولی اندیشه مدیریتی شهدا و تفکر تحولگرایی اصیل و بومی برخاسته از انقلاب، به موزه تاریخ سپرده شود. ترویج پوششهای نامناسب، تبلیغ مصرف گرایی و رواج رشوه خواری، اولین آثار اندیشه ای بود که اخراج مردم از صحنه مدیریت اجرایی کشور و فاصله گذاری با مردم در عرصه سیاست گذاری و برنامه ریزی را با شعار "عادی سازی" به جلو می برد. به گونه ای که مقام معظم رهبری چند بار نهیب زدند و خطر تهاجم فرهنگی، شبیخون فرهنگی و قتل عام فرهنگی را یادآور شدند. در واقع در دولت آقای هاشمی، چالش بین دو اندیشه مدیریت مردمی و محفلی، که از 1360 تا 1368 فروکش کرده و ترمیم شده بود، مجدداً آشکار شد.
خوشبختانه موجی که در سال اول گام دوم انقلاب، با رستاخیز شهادت حاج قاسم سلیمانی آغاز شده و در انتخابات مجلس ادامه یافته است، می تواند سرآغاز ظهور یک اندیشه و جریان مردمی و حرکت اصیل و تحولگرای بومی باشد. اتکای هرچه بیشتر به توان داخلی و مدیریت مردمی تحولگرا و تحقق ایده اخراج امریکا از منطقه، چه از درون اقتصاد و فرهنگ کشورها و چه از بعد دخالت در سیاست داخلی کشورهای منطقه، شعار اصلی این تحول جدید است.