🔰
امام زمان (ع ) روضه می خواند.
مقدس اردبیلی می فرماید: آمدم کربلا زیارت اربعین بود. از بس که دیدم زائر آمده و شلوغ است ، گفتم، داخل حرم نروم با این طلبه ها مزاحم زوار از راه دور آمده نشویم.
گفتم همین گوشه صحن می ایستم زیارت می خوانم. طلبه ها را دور خودم جمع کردم. یک وقت گفتم : طلبه ها این آقا طلبه ای که در راه برای ما روضه می خواند کجا است؟
گفتند: آقا در بین این جمعیت نمی دانیم کجا رفته است .
در این اثناء دیدم یک عربی مردم را می شکافت و بطرف من آمد و صدا زد: ملا احمد مقدس اردبیلی می خواهی چه کنی؟
گفتم: می خواهم زیارت اربعین بخوانم.
فرمود: بلندتر بخوان من هم گوش کنم .
زیارت را بلندتر خواندم یکی دو جا توجه ام را به نکاتی ادبی داد. وقتی که زیارت تمام شد به طلبه ها، گفتم : این آقا طلبه پیدایش نشد؟ گفتند: آقا نمی دانیم کجا رفته است!
یک وقت این عرب به من فرمود: مقدس اردبیلی چه می خواهی؟ گفتم : یکی از این طلبه ها در راه برای ما گاهی روضه می خواند، نمی دانم کجا رفته! می خواستم اینجا بیاید و برای ما روضه بخواند.
آقای عرب به من فرمود: مقدس اردبیلی می خواهی من برایت روضه بخوانم؟
گفتم : آری آیا به روضه خواندن واردی؟
فرمود: آری.
که در این اثناء دیدم عرب رویش را به طرف ضریح اباعبداللّه الحسین (ع ) کرد و از همان طرز نگاه کردن ما را منقلب کرد. یکوقت صدا زد: یا اباعبداللّه نه من و نه این مقدس اردبیلی و نه این طلبه ها، هیچ کدام یادمان نمی رود از آن ساعتی که می خواستی از خواهرت زینب (علیه االسلام ) جدا شوی.
در این هنگام دیدم کسی نیست فهمیدم این عرب مهدی زهرا(علیه االسلام ) بوده واقعا ساعت عجیبی بود.
ترجمه کامل الزیارات ص ۴۱۶
🕊
#حکایت🕊
@AntiLiberalism