هدایت شده از کوتاه و گویا
بسم الله الرحمن الرحیم = = = = = = = = چی بود ؟ چی شد؟(۳) 🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷 سومین خاطره ام از دوران قبل از انقلاب را خیلی کوتاه بخوانید: یه آقا جهانگیر داشتیم که بغال سر کوچمون بود (خدا رحمتش کنه) چون نبش کوچمون بود ما خیلی خوشحال بودیم که راه دوری برای خرید های مامانم نمی ریم . آقا جهانگیر روغن نباتی هم می فروخت و چون اکثر مشتری ها روغن را با کاسه و به مقدار چند سیر بیشتر نمی خریدند ، حلب ۱۷ کیلویی میاورد و البته چندتا روغن یک ، سه یا چهار و نیم کیلویی هم تو قفسه داشت . یادم میاد یه وقتی که استثنائاً روغن سه یا چهار و نیم کیلویی می خریدیم ، از بس کسی از این مقدار روغن نمی خرید ، آقا جهانگیر با دستمال نمدار یک ربع ساعت ظرف روغن را گرد گیری و تمیز می کرد تا تحویل مشتری بدهد. الان می رم فروشگاه زنجیره ای لحظه به لحظه قفسه روغن خالی و دوباره پر میشه شاکر نعمت های الهی باشیم لینک عضویت در کانال @kootahgooya