57178_139869231918_806787.mp3
900.8K
▪️نوحه شب پنجم محرم دست عبدالله، در دست عمه، دارد نظاره، حال عمو جان می بیند عمو، بنشسته بر خاک، رو سوی خیمه، با چشم گریان ای عمو جانم... گوید ای عمه، کن رها دستم، تا کنم یاری، عمو حسینم بشنو صدای، هل من معینش، یاری ندارد، نور دو عینم ای عمو جانم... دشمن از هر سو، حمله آورده، با تیغ و نیزه، بر عمو جانم ترسم ای عمه، من که یتیمم، در کرببلا، بی عمو مانم ای عمو جانم... آمدم عمو، تا مثل قاسم، شهد شهادت، نوشم برایت همچو عمویم، در رهت افتد، دستم از پیکر، گردم فدایت ای عمو جانم... آه و واویلا، حسین مظلوم، پیکری بی جان، دارد در آغوش کنار خیمه، زینب از غم،یتیم حسن،گردیده مدهوش ای عمو جانم... .