🏴# حضرت_رقیه_سلام_الله_علیها 🏴 ▪️▪️▪️▪️▪️▪️▪️▪️▪️ بابای خوب و مهربونم ،سر زدی به خرابه امشب دختر تو توون نداره ،چن روزیه میسوزه تو تب داشتم امید بیای دوباره ،منو تو آغوشت بگیری بعد تو و عمو ابالفضل ،کشته مارو دردِ اسیری ............ بابا ،بابا ،بابا ،بابا گفتم پرم شکست زدن بی حیاهای پست زدن توی محله های شام یهودیای مست زدن .......... رمق نداره دخترت بابا بابایی شدم شبیه مادرت بابا بابایی ▪️▪️▪️▪️▪️▪️▪️▪️▪️ یادش بخیر چه روزایی رو ،با هم بودیم توی مدینه دستای ما تو دست عباس(ع)، عزیز بودیم منو سکینه چی جور بگم عزیزِجونم ،ماها رو هی میدادن آزار تهمت و ناروا بمونه ،بردنمون تا سرِبازار .......... بابا بابا بابا بابا دردای من بی شماره دیگه چشام سو نداره بسکه تو صحرادویدم کف پاهام پُره خاره رمق نداره دخترت بابا بابایی شدم شبیه مادرت بابا بابایی ▪️▪️▪️▪️▪️▪️▪️▪️ عمه میگفت رقیه جونم ،غصه نخور میاد بابا جون اومدی اما چرا بابا ،لبای تو شده پر از خون چرا بابا نداری پیکر ،توی طبق اومدی با سر سوالی دارم از تو بابا ،کجاس داداش علیِ اصغر .......... بابا بابا بابا بابا با لب تشنه کشتنت چی اومده سرِتنت خدا رو شکر که آخرش دست خودم سپردنت مَنِ الذی اَیتَمَنی بابا بابایی چرا تو خونین دهنی بابا بابایی