آرزوی وصل یاری داشتم میل دیدارنگاری داشتم دل محیابهر پروازش کنم هم سفر با روی طنازش کنم آمد آن دلبر دل و جانم ربود آمد و از روی خود چهر ه گوشود ناگهان آمد قفس را درشکست در خیالم روی ماه او نشست آسمان مشتاق روی دلبر است ماه عالم دیده اش بر این دراست عرش خود را فرش ره کرده بر او تا رسد دردانه با آوای هو کیست او برخالق خود عاشق است نام زیبایش امام صادق است کیست صادق ساقی جود و کرم شد نگاهش چشمه ی نور حرم کیست صادق قبله ی لطف و صفا معدن علم است و حلم است و وفا کسیت صادق یادگارمادر است زینت و نوردو چشم حیدر است کیست صادق رمز هستی همه دارد او الفت بنام فاطمه در بلندای وجودش وجه رب نام صادق گشته آوازه به لب گرنماید او نظر برسینه ها می شود هر درد بی درمان دوا عالمین دارد اگر قدری گران از غبار تربتت دارد نشان روز محشر می شوی ماراشفیع کن مرا قسمت زیارت در بقیع ای بقیع ای قبله دل های ما خاک بوسیت شده آوای ما تا که مجنون می کند این زمزمه می دهی حاجت به نام فاطمه سروده ی حاج آرمین غلامی ( مجنون کرمانشاهی ) ===