🏴🏴🏴🏴🏴🏴🏴 فاطمیه فاطمه زهرا(س) بلال بسم الله الرحمن الرحیم... یا رحمن و یا رحیم... هرکجا نشستی... اول مجلس... همه با هم... اَللّهُمَّ کُنْ لِوَلِیِّکَ الْحُجَّهِ بْنِ الْحَسَنِ صَلَواتُکَ عَلَیْهِ وَعَلى آبائِهِ فی هذِهِ السّاعَهِ وَفی کُلِّ ساعَهٍ وَلِیّاً وَحافِظاً وَقائِداً وَناصِراً وَدَلیلاً وَعَیْناً حَتّى تُسْکِنَهُ أَرْضَکَ طَوْعاً وَتُمَتِّعَهُ فیها طَویلاً. اَللّهم صَلِ عَلی فاطمة و اَبیها و بَعلِها و بَنیها وَ سِرِّ المُستودِعِ فیها بعددِ ما احاطَ بِه عِلمُک بخوان بلال! که «یاس کبود» دل تنگ است اذان بگـو! که اذان تو، آســـــمان رنگ است اذان بگــــو! که پس از رحــــلت رسول خدا مصـاحــب دل من، ناله ی شـــــباهنگ است اذان بگـــــو! به صــــدای بلند و جـــــار بزن که پشت پرده ی ایمان فریب و نیرنگ است اذان بگـــــو! که بـدانند بعـــــــد پیغمـــــــبر نصـــیب آینـــه ها ی خــــــدانما سنـگ است نه من، غـــــــبار یتیمــی نشــــسته بر رویـم جمال آیـــــنه هایم، مکـــــــدّر از زنـگ است بگو کــــه «اشــــــهد ان علــــــی- ولـی الله» بگو که لحن مناجـــات من، غــماهــنگ است تو از ســـــیاه دلــی های خـلق شــــکوه مکن «به هرکجا که روی آسمان همین رنگ است» مرا ز گـــــریه چـــــرا منـــع می کنند، بپرس که این چه رسم مسلمانی؟این چه فرهنگ است؟ بگوکه فاطمه ایـن یک دو روزه مهمان است ســفر به خــیر بگویـند وقــت مـا تنگ اسـت بگـو که فـاطـمه در حشـــر اگــر کــه ناز کند «کمیت جمله شــفاعـت کنندگان لنگ است» نماز شـام غــریبان شـد و غـــروب و شــفق بخـوان بلال! که ماه مــدیـنه دل تنگ است شاعر :محمد جواد غفورزاده (شفق) ⬅️امشب بیاین بریم درِ خونه ی فاطمه ایامِ فاطمیه و مجلس با نامِ فاطمه( س)، امام حسین فرمودن: بخدا قسم اشکی در چشمِ کسی نمی یاد مگر اینکه مادرم فاطمه ی زهرا نظر کنه، بی بی جان امروز(امشب) به این اشکا نیاز داریم، خیلیا مریض دارن، خیلیا حاجت دارن خیلیا گرفتارند بی بی جان یک نظری کن به مجلس ما حالا دلها آماده شد برات روضه بخونم التماس دعا ⬅️مجسم کن گلیم خانم در خونه پهنه حسن یه گوشه زانو بغل گرفته حسین یه گوشه ام کلثوم یه گوشه زینب هم مثل پروانه دور مادر میگرده شندین تو نه ساله زندگیه با علی یه جا فاطمه از علی خواهش نکرده اما یه وقت صدا زد حسینم بابات علی را بگو بیاد کارش دارم علی خوشحاله خانمش می خواد چی بگه علی جان یه خواهشی دارم چیه خانمم علی جان شنیدم بلال اذان گوی بابام اومده مدینه علی جان می خوام بری دنبال بلا ل به بلال بگید دختر پیغمبر سلام رسوندن به بلال بگو امروز برو بالای مناره برام اذان بگو علی اومد تو کوچه های مدینه آی مادر من خواهر من تا بلال علی را دید اشکه چشای بلال جاری شد علی جان شنیدم هیزم آوردن در خونتو آتیش زدن علی جان شنیدم جلوی چشای امام حسن تو صورت مادرش سیلی زدن دیگه چی؟ علی جان شنیدم در را به روی خانمت فشار دادن های های های به به آخر مجلس یه حال وهوایی داری ها علی جان شنیدم هر موقعه فاطمه نفس می‌کشه خون از سینش بالا میادای امان ای امان به به صدا زد بلال همه ی این کارها را انجام دادن بلال پاهام با ریسمان بستن بلال دستام بستن بلال بلال آنچنان مغیره بلال به بازوی فاطمم زدجگر علی را مردم مدینه آتیش زدن🔥🔥وای وای وای 🔥🔥 بلال زهرا دلش گرفته گفته اگه میشه برو برام اذان بگو بلال رفت بالای مناره گلیم مادر را در خونه پهنش کردن الله می خواد چه خبر بشه فاطمه گوش داره میده بلال می خواد اذان بگه الله اکبر خدا زن و مرد دیدن مادر امام زمان گریه اش شروع شده یه نگاه به حرم بابا انداخت بابا یا رسول الله بلندشو بیا ببین فاطمتو خونه نشبنش کردن بابا از وقتی رفتی از علی رو مبگرم بابا الله اکبر یا الله این زینبه خسته حسین خسته حسن خسته مادرشون داره جلوی چشاشون بال بال میزنه صدا زد بابا فاطمه صدا زد بابایه روز اذان می‌گفت بلال می اومدی خونه ی من بابا منو بغل میکردی میگفتی فاطمه ی من تو بوی بهشت میدی بابا اما بابا حالا بیا همون سینمو بو کن بوی خون گرفته یا الله حسین دیگه طاقتش نمیاد زینب چکار کنم خواهرم مادرم داره میمیره خواهر نگاه کن مادر دیگه نمیتونه نفس بکشه زینب صدا زد حسینم حسنم برید به بلال بگید دیگه اذان نگه اشهد ان محمد ن رسوالله یازهرااا صدا زد بابا بیا ببین دیگه دستم بالا نمیاد دستات بیار بالا هر گوشه نشستی بگو یا زهرا یا زهرا یا زهرا الالعنة الله علي القوم الظالمين و سيعلم الذين ظلموا اي منقلب ينقلبون احمد بهزادی 🏴🏴🏴🏴🏴🏴