آئینه‌یِ خورده تَرَک  بانویِ نیمه‌جونم شعله‌یِ غصّه‌یِ فدک   آتیشِ آشیونم چطوری باورم بِشه دخترِ چارساله‌َمون با گریه داره می‌کنه  کاراتو تویِ خونه‌َم آه خالیه بستر   آه می‌کشه دختر آه روضه‌یِ حیدر  آه شد میخِ این در آه مظلومه زهرا/۴/ فقط گوشایِ چاهه که آهِ منو شنیده از خواب پریده حسنم  رنگش چرا پریده هِی زیرِ لب می‌گه نَ‌زن   بریده و بریده خدا می‌دونه پسرم  تو کوچه چی کشیده آه بارون می‌باره   آه چشمِ تو تاره آه روضه‌یِ بچّه‌َم  آه شد گوشُواره آه... اِرثیه‌یِ تو تو خونه‌َم   یه بُقچه شور و شینه رو دستِ زینب روز و شب  پیراهنِ حسینه با دیدنِ این دو کفن  بی‌تاب و بی‌قراره هِی می‌زنه رو پاش میگه  حسین کفن نداره آه سنگینه روضه   آه تنم می‌لرزه آه دلم می‌سوزه  آه سری به نیزه آه غریب مادر /۴/