زمزمه یا نوحه روز یازدهم محرم
من کرببلا را چو خزان دیدم و رفتم
چون مرغ شب از داغ تو نالیدم و رفتم
حسین جان کفنت کو..... به تن پیرهنت کو
ای باغ که داری تو بسی گل بگلستان
این خرمن گل را بتو بخشیدم و رفتم
اوردم و غلطیده بخون دیدم و رفتم
ممکن چو نشد حنجر پاک تو ببوسم
حسین جان کفنت کو..... به تن پیرهنت کو
یاد آیدم آن دم که بگفتی جگرم سوخت
من یاد لب تشنه ی تو بودم و رفتم
ممکن چو نشد حنجر پاک تو ببوسم
آن حنجر پرخون تو بوسیدم و رفتم
حسین جان کفنت کو..... به تن پیرهنت کو
چون همره ما هست سر غرقه بخونت
من یاد لب تشنة تو بودم و رفتم
افتاد اگر دست علمدار تو از تن
هر چند به سر قبر تو بوسیدم و رفتم
حسین جان کفنت کو....به تن پیرهنت کو