تنهامسیری های اردبیل
شب ششم محرم... شب حضرت قاسم...
اومد جلو خیمه مودب سرشو پایین انداخت عموجان اجازه میدی برم جونمو فدات کنم؟
دقت کنید این خانواده روی یتیمحساسه!
دستشو گذاشت رو شونه های قاسم، یادگار برادرم! تو بمون عزیز دلم…