زندگی فرصتِ نابی ست که سر می گردد
مثل رودی که به دنبال گذر می گردد
لشکر زردِ خزان می رسد از معبر باد
بخت، از باغِ پُر از خاطره بر می گردد
بدتر از سوختن و غُصهِ سرمای خزان
شاخِ سبزی ست که همدست تبر می گردد
نیست جز بی کسی و بی خبری قسمت او
هر کلاغی که به دنبال خبر می گردد
باغ ویران شده و درد عجیب است ببین
باغبان را که به دنبال ثمـر می گردد
عاشقی مرگ و جنون است و غم و غصه ولی
دل ما باز به دنبال خطـر می گردد
💥👌