مولای غريبم روضه‌ی این روزها سخت است؛ این صدای غریب عمه‌ جان در بیابان‌های کوفه و شام ... این ناله‌های کودکان خسته و گرسنه ... این ندا‌ی مظلوم اسیران ... شیعه سال‌هاست که جز شما برای عمیق ترین زخم‌ دلش یعنی برای قصه‌ی پرغصه‌ی اسارت التیامی جز یاد شما‌ سراغ ندارد ... إلٰهی به اضطراب زينب كبرىٰ به پريشانی عمه‌ سادات فرج را برسان ...