. روضه حضرت رقیه سلام الله علیها یارب بحق علی به چهارده نور جلی از جرم و خطایم بگذر از مادری مهربانتر تو را قسم دهم به زهرا - شکسته دل رسیدم اینجا مگر مرا بغل بگیری شکسته دل شکسته بالم - نظر نما دمی به حالم مگر مرا بغل بگیری یا ربنا الهی العفو یارب یارب ربنا آمد عبد بی نوا من خسته ی رنج و دردم با گریه صدایت کردم تو را قسم به آن سه ساله - که داده ای مرا حواله به دست با کرامت او بخوانم امشب از غم او - از غصه ی عمر کم او از گریه ی قیامت او رقیه جان رقیه جانم شام غمها سر رسید بابایم با سر رسید من زخمی درد و رنجم در کنج خرابه گنجم بببن که قامتم خمیده - ز بسکه خورده ام کشیده از آن غروب که بر نگشتی دو دست کوچکم که بستند - مرا زدند و هی شکستند از آن غروب که بر نگشتی از بسکه بی تاب شدم ذره ذره آب شدم بابا تو تماشایم کن امشب تو مداوایم کن تو رفتی و نگفتی بابا - که دخترات غریب و تنها چکار کنن با شمر نامرد تو رفتی و منم دویدم - کنار هر کسی رسیدم گرفت و محکمم کتک زد بابا بابا بابا حسینم علیها_السلام