. (س) از اون قدیم کنار همیم مدینه یادته داداش سایه ات که بود روی سرم نگرونی معنا نداش حالا سرت رو نیزه ها سایه بون سرم شده خبر داری که زینبت تنها و بی محرم شده غربت-یعنی همین که همسفر شدم با این شمر پلید غربت-یعنی همین که ببینم به نیره ها سرت رسید غربت-یعنی همین که دختر با کعب نی از خواب پرید حسین وآی نزدیک خونه بابام تو کوفه بود سرم شکست سنگ می زدن از روی بام بال و پر حرم شکست دختراتو یکی یکی می زدن و میخندیدن زینب بمیره که داداش دور سرت می رقصیدن داداش-بیا ببین رخت اسارت به تن و دستم طناب داداش-بیا ببین دنیا بدون تو برام شده عذاب داداش-بیا ببین که می زنن بچه هاتو حتی تو خواب حسین وآی شعر و سبک :