. ۱۴۰۲ ✍ کربلایی 🎤 بند اول: مادر نگرانم چشماتو ببندی با آه شبانه ات از جا دل و کندی این روز و شبا به درد و غم اسیری حتی توو نمازم پهلوتو میگیری آه از غم غربت خونه چشمات دو تا کاسه ی خونه دستامو بگیر و پاشو موهامو بزن باز شونه بمون مادر نفس هات گرما می بخشه بمون مادر الهی حالت بهترشه بند دوم: با اشک سرازیر بستر رو می شوری دیدم می پوشونی زخماتو چجوری بار سفرت رو می بندی تو کم کم بالا نمیاد مادر حتی نفساتم می لرزه تن تبدارت بی جون شده چشم تارت می فهمم حالا مسمار داده چِقَدَر آزارت بمون مادر خودم زخماتو می بندم بمون مادر گرفته دنیام رنگ غم بند سوم: داری تو وصیت عطشانم و دریاب باید که بزاری بالای سرش آب از روزی میگی که پیکر میشه پامال آماده شو زینب واسه تب گودال وای از رد تیغ و جسارت پیروهنشم میره غارت میگی میشه مادر یک روز سهم منه زینب اسارت توی گودال جدا سر از پیکر میشه توی گودال گرفتار خنجر میشه 👇