. از ازل بر سر خوان کریمم گدای جود و احسان کریمم دار و ندار خود را ، به او بدهکارم من حسین حسینم را از ، لطف حسن دارم من کریم آل طاها ، حسن یابن الزهرا بر کرم نامش اعتبار بخشید زندگی خود را سه بار بخشید بحر کرامت بود و ، با فقرا می‌جوشید زیر لباسش اما ، باز زره میپوشید ندیده دیده آنچه را که دیده غم مادر امانش را بریده وای از آن روزیکه ، کوچه پر از مردم بود سر بسته گویم زهرا ، بین شلوغی گم بود گر چه او خود غریب عالمین است دم آخرش گریان حسین است خیره به تشت میشد و ، به یاد تشت زر بود روی لبش لایوم و ، به فکر چوب تر بود ✍ مشابه سبک زیر خوانده می‌شود 👇