🏴🏴🏴🏴🏴🏴
# فاطمیه
#روضه دفتری حضرت فاطمه زهرا(س)
#(بعداز شهادت)
#گریزحضرت زینب
بسم الله الرحمن الرحیم...
یا رحمن و یا رحیم..
یا فاطِمَةُ الزَّهْراءُ، یَا بِنْتَ مُحَمَّدٍ، یَا قُرَّةَ عَیْنِ الرَّسُولِ، یَا سَیِّدَتَنا وَ مَوْلاتَنا إِنَّا تَوَجَّهْنا وَ اسْتَشْفَعْنا وَ تَوَسَّلْنا بِکِ إِلَی اللّٰهِ وَ قَدَّمْناکِ بَیْنَ یَدَیْ حاجاتِنا، یَا وَجِیهَةً عِنْدَ اللّٰهِ اشْفَعِی لَنا عِنْدَ اللّٰهِ؛
اجرومزد شما عزیزان بامادر پهلو شکسته انشالا درهر گوشه ای از این مجلس نشسته ای به ابروی فاطمه زهرا حاجت روا بشید شفای همه مریض ها انشالا،(امروز)یا امشب بریم مدینه با یتیمان فاطمه با زینب سه ساله هم ناله بشیم این روزها خانه امیرالمومنین بچه ها هر کدام درگوشه ای از داغ مادر ناله می زند انشاالله داغ مادر نبینید الخصوص مادر جوان که بچه های کوچک دارند خیلی سخت است روضه برات بخونم والتماس دعا
🔸دلا بیا به سرای علی سری بزنیم
🔸سری به غمکده درد پروری بزنیم
🔸زکوچه های مدینه یکی یکی گذری
🔸به خانه ای که درش سوخته دری بزنیم
🔸خبر رسیده که این روز ها علی تنهاست
🔸بیا به خانه ی بی فاطمه سری بزنیم
⬅️ اصبغ ابن نباته میگه نیمه شب بود همسرم منو از خواب بیدار کرد گفت ببین خانه علی چه خبره - چرا این بچه ها امشب اینقدر گریه میکنن - گفتم زن شب از نیمه گذشته این بچه ها مادر از دست دادن - یه ساعتی میگذره آرام میشن - گفت نه - تو مادر نیستی نمیدونی بی مادری چقدر سخته - برو برام یه خبری بیار - میگه اومدم تا در زدم گریه ی بچه ها قطع شد - امیر المومنین دم درآمد - تا چشمش به من افتاد فرمود اصبغ مارو ببخش تا فاطمه بود خودش - حالاهم بچه هاش نمیزارن شما استراحت کنید - گفتم نقل این حرفها نیست چرا این بچه ها امشب اینقدر گریشون طولانی شده - به آستانه ی در نشست - فرمود یه شب من گریه میکنم حسنین دورم میگردن - یه شب زینبین گریه میکنن منو حسنین دلداریشون میدیم - یه شب حسن گریه میکنه منو زینبین و حسین غمخواریش میکنیم - اما هروقت حسین بهانه مادر میگیره همه ما بیقرار میشیم)
یاد شهدا امام شهدا اموات جمع حاضر ازاین مجلس ومحفل فیض ببرند اما
یک روز زینب سلام الله علیه جلو آمد صدا زد داداشم، حسن جانم .. چرا یک گوشه زانویِ غم بغل گرفتی گریه می کنید. داغ مادر دیدی، ما هم دیدیم .. تو داداش بزرگِ مایی توباید برادرما را دلداری بدیدقفل لبهاش باز شد .. صدا زد زینبم دست از دلم بردار .. هرچی دیدیم با هم دیدیم اما تو کوچه من بودم زینبم، شما نبودید .. هرچی تلاش کردم جلوش رو بگیرم نشد..
دستش زِ سر گذشت ..
یا زهرا ..
▪️یا رب نصیب هیچ غریب دگر نکن
▪️دردی که گیسوان حسن را سفید کرد
▪️با صد امید حامی مادر شدم ولی
۱▪️دستش زِ سر گذشتُ مرا ناامید کرد
⬅️اما جمله آخر زبان زینب سه ساله را بگم
▪️فضّه تو ساعتی پدرم را به حرف گیر
▪️تا من به جای خالی مادر نظر کنم
▪️هر چند کودکم، بگذارید نیمه شب
▪️وقت نماز چادر او را به سر کنم
▪️ماه غریب شهر مدینه بیا بگو
بی تو چگونه من شب خود را سحر کنم
▪️دیدم که ریخت خصم ستمکار بر سرت
▪️قدّم نمی رسید که خود را سپر کنم
▪️همرنگ صورت تو شده رخت ماتمم
▪️این جامۀ من است که باید به بر کنم
▪️مادر بیا دوباره مرا دراُحد ببر
▪️تا حمزه را زغربت بابا خبر کنم
الالعنة الله علي القوم الظالمين و سيعلم الذين ظلموا اي منقلب ينقلبون
#التماس_دعا
🏴🏴🏴🏴🏴
1403/7/27