🔻 ادامه مباحث حق الناس(4)
📍همینکه من با تدبیر این را از قلب رفیقم خارج کنم این کار را که با هم بودیم از قلبش خارج میکنم، متوجه میکنم به اینکه او با این فکر که پیش میرفت دیگر آنرا از قلبم پاك کردم این اقرار که زشتی این کار را به او می گویم، همان طور که اثر منفی گذاشته بود در شخصیت او، اثر مثبت بگذارد، یا عیب یکی را باز کرده، گفتهام ، باید جبران کنم، آقای فلانی من درباره فلان کس که این حرف را گفته بودم برداشتم اشتباه بود قضیه این طور نکته
نبود اتفاقا نکته های مثبتش این بود نکتههای مفید تا لکهای که در شخصیت آن مومن گذاشتهام آن لکه را از قلبم پاك کنم، یا امر خیری همینطور انجام دهیم که خداوند متعال خودش همه اینها را از ما ببخشد.
متوجه نبودم دوران تحصیلات من یک دانش آموز با استعدادی بودم یک دانش آموزی حالا به من اظهار نیاز کرد خواست یک سوالی من هم در آن حال خودم بی اعتنا ازش گذشتم یک طوری متکبرانه برخورد کردم که دلش شکست پشیمان شد که از من سوال را پرسید دل شکستن این نیست که ما همهاش وسط خیابان توی گوش کسی بزنیم بگیم آقا فلانی ظلم کردیم دل که شکست این عایق ایجاد کرد این در ریزبینی ها میآید بیرون عجب من یک انسان مومنی را به من دست نیاز دراز کرد من پس زدم با این رفتار خب خیلی حقوقی ما داریم که این حقوق را اصلاً متوجه نیستم در گردن ماست رعایت نمیکنم میگم آقا من که نمی دانستم خودش یک گناه دیگریست مگر من در فلان جزیره دره فلان کوه اون جزیره وسط فلان اقیانوس زندگی میکنم که بگم نمیدانستم خیلی چیزهای متفرقه ی ربط را ریز ریزش را میتوانم بصورت تخصصی توضیح بدهم اما حالا اینکه من بدونم من در یک جامعهای زندگی میکنم چه حقوقی چه وظایفی دارم دیگران چه حقوقی به گردن من دارند پدر، مادر، برادر خواهر، همسایه، استاد،
همکلاسی ، مریض الی آخر اینها یک حقوقی در گردن من دارند اینطور نیست که ما همینطور ولو در این عالم پرت شدیم این عالم اینقدر نظم دقیقی دارد که هر چه انسان رشد میکند تازه لطافت این عالم را و لطافت وجود خودش را متوجه میشود چقدر ریز !
┄┄┅┅┅❅❁❅┅┅┅┄–
برگرفته از جزوۀ
📗 ورود به آستان بندگی
📖 صفحهٔ 58 و 59
💠درآستانه بندگی
🖇
@Astanbandegi112