ای باورِ ناب! غرق در شک نشدی از راهِ دل‌آگاهان، منفک نشدی در سنگر و خاکریز ماندی، ای مرد! آلودۀ این دفتر و دستک نشدی • با دفترِ کارِ خود معطّل ماندیم در پَستیِ پُست‌های مهمل ماندیم رفتی تو به آسمان رسیدی، اما ما پشتِ همین میزِ مجلّل ماندیم • آن‌سو، سرِ تشنگانِ قدرت، در جنگ این‌سو، پای قبیلۀ خدمت، لنگ رفتی، رفتی، رفتی، رفتی، رفتی... از اهلِ ریا، دور شدی صد فرسنگ • چون کوه، صبور و راد ماندی، ای مرد! تو دشمنِ حزبِ باد ماندی، ای مرد! هرگاه که وقتِ انتخابات رسید کاندیدای جهاد ماندی، ای مرد! • می‌گفت: کرَم، سیرۀ پیغمبرِ ماست می‌گفت که: مردم‌داری، باورِ ماست یادت نرود که «حاج‌قاسم» می‌گفت: «آن دخترِ کم‌حجاب هم، دخترِ ماست» • فرماندهِ دل‌های پریشان! برگرد شیرآهن‌کوه! مردِ میدان! برگرد خوزستان، سیستان، خراسان، کرمان... سردار! بیا برای ایران برگرد • گفتی که نبردِ حق و باطل، علنی‌ست این شورشِ شومِ دشمنی اهرمنی‌ست - قاسم، قاسم، ایران: دربندِ شبیم - ایران، ایران، قاسم: صبح آمدنی‌ست.