شانزدهم اردیبهشت سالروز مرگ حسین منزوی غزلپرداز بزرگ معاصر است. مردی که از اول مهر ۱۳۲۵ تا زمان خداحافظیاش از دنیا، پنجاه و هشت سال عاشقانه و شاعرانه زیست. او در غلیان دوبارهی غزل در روزگاری که عدهای آن را مرده میپنداشتند نقشی پررنگ ایفا کرد؛ با قلمی از تیشه و دفتری از سنگ. شاعری که چون نام خانوادگیاش منزوی زیست اما هرچه زمان میگذرد قدرش آشکارتر میشود.
ای بیتو دل تنگم، بازیچهی توفانها
چشمان تبآلودم، باریکهی بارانها
مجنون بیابانها، افسانهی مهجوری است
لیلای من اینک من: مجنون خیابانها
آویختهی دردم، آمیختهی مردم
تا گم شوم از خود گم، در جمع پریشانها
تا به حال نشنیده بودم کسی مجنون خیابانها باشد. با خودم میگفتم مجنون خیابانها حتماً خیلی مجنونتر از مجنون بیابانهاست. مجنون بیابانها خیالش راحت است که کسی دیوانگیهایش را نمیبیند اما مجنون خیابانها خیلی باید عاشقتر باشد که نگاه آدمهای پشت فرمان و آدمهای پیادهرو از مجنون بودن منصرفش نکند.
متن کامل
فهرست ۱۰ غزل از بهترین غزلهای عاشقانههای حسین منزوی را بخوانید.
#حسین_منزوی
#مجله_میدان_آزادی
#ادبیات
#شعر
1⃣6⃣1⃣
@azadisqart