👆
#ترجمه ندارد
📌أمیمه، دختر ابوبکر البغدادی در مصاحبه با شبکه العربیه:
▪️وقتی کارتون میدیدم پدرم مرا سرزنش میکرد. وقتی پدرم را در تلویزیون دیدم که خلافت داعش را از مسجد النوری در موصل اعلام کرد، بسیار شوکه شدم. او یک هفته پس از این خطبه به خانه بازگشت.
▪️اسرای ایزدی با با ما در یک خانه زندگی میکردند و از این موضوع راضی نبودم.
▪️نزدیکترین شخص به پدرم برادرم بود. حذیفه همیشه در اردوگاهها حضور داشت و نزدیکترین فرد به پدرم بود و آخرین بار حذیفه را قبل از سفر به ترکیه دیدم. برادرم حذیفه هم عقاید پدرم بود و خود را منفجر کرد.
▪️وقتی ۱۲ساله بودم، پدرم من را مجبور کرد تا با منصور، همراه شخصیاش ازدواج کنم. منصور در بمباران رقه کشته شد.
▪️پدرم شبها همسر مشخصی داشت اما روزها با همه بود و با قرعه کشی با همسرانش رابطه جنسی داشت و قرعه کشی برعهده من بود اما هیچ وقت اسم مادرم را در قرعه کشی نمینوشتم.
▪️زنان اسیری با ما در یک خانه زندگی میکردند و شرایط آنها بسیار بد بود و همیشه گریه میکردند. من این موضوع را با پدرم در میان گذاشتم، اما با احکام شرعی توجیه کرد! از میان زنان ایزدی که ملاقات کردم دلال، رهام، رها، حیفا و سیبان بودند. سیبان، زن ایزدی، در خانه ما به عنوان برده زندگی می کرد و زندگی او وحشتناک بود.
▪️پدرم مخفیانه و با لباس مبدل به خانه برمیگشت و ظاهر شدن هواپیما او را میترساند. من در خانه عمویم در طارمیه شمال بغداد بزرگ شدم و در ده سالگی پدرم را دیدم.
@BBCNEWS1