کربلا خلاصه میشود در یک جمله....
«عشق بازی کردن با حضرت دوست»...
عشق را ز عباس و اکبر و اصغر بیاموز...
عشق را ز قاسم و عبدالله و رقیه بیاموز...
در ره عاشقی دعوت معشوق را لبیک گفتند...
دعوتی از جنس فدا شدن...
دعوتی از جنس سرهای بر روی نیزه...
دعوتی از جنس ارباً اربا شدن...
دعوتی از جنس تشنگی...
دعوتی از جنس سوختن پیکر هایبی سر زیر افتاب سوزنده...
دعوتی از جنس سیلی خوردن...
دعوتی از جنس اتش گرفتن چادر...
دعوتی را لبیک گفتند که حق مبرهن بود...
دعوتی را لبیک گفتند که از پایانش خبر داشتند...
پایانی تلخ برای زینب...
زینبی که حیدری دیگر است...
زینبی که مظهر اقتدار است...
زینبی که صدیقه الصغری است...
زینبی که استوره مقاومت است...
زینبی که اسارتش اتش میزند بر عالم...
اما..!
کلامش همانند ذوالفقار اسد الله بود...
اقتدارش همانند اقتدار ابوتراب بود...
امده بود تا کربلا زنده بماند...
تا این جان فدایان در تاریخ ماندگار شوند...
تا اشک بریزیم با مصیبت های جانسوزشان...
تا مروارید های دریای چشمانمان را در دامان پر مهرشان بریزیم...
تا غلامشان شویم...
نوشته ف.ب
#محرم
#امام_حسین
#کربلا
@borhan_180