5- ما از همان آغاز در پی آن بودیم که میدان عمل سازنده چنان فراخ و گسترده باشد که امثال آقای بازرگان و آقای بنیصدر و آقای یزدی در سطوح بالا فعالیت داشته باشند.
در آبان سال گذشته، پس از استعفای دولت موقت پیام دادید که قم بیاییم تا مسئله فوری اداره کشور در خدمتتان بررسی شود، صحبت از ترکیب جدید شورای انقلاب بود، نظر حضرتعالی این بود که آقای مهندس بازرگان دیگر در شورای انقلاب نباشد. بر اساس همین اعتقاد به شرکت خلاق هرچه بیشتر نیروها و نفی هرنوع تنگنظری و انحصارطلبی پیشنهاد کردیم که ایشان همچنان در شورای انقلاب بمانند و سرانجام حضرتعالی هم موافقت کردید و در همین مرحله بود که مسئولیت دو وزارتخانه مهم، وزارت دارایی و وزارت امور خارجه به آقای بنیصدر داده شد. اینها و نظایر اینها دلیل روشنی است بر این که شرکت فعال این آقایان در اداره امور کشور مطلوب ما بوده است و با آنها هیچ مسئله شخصی نداریم.
6- بنابراین اختلاف این آقایان با ما بیش از هرچیز به مسائلی مربوط میشود که برای حضرتعالی و ما و همه نیروهای اصیل اسلامی یکسان مطرح است. این اختلاف بهخصوص در مورد رعایت یا عدم رعایت کامل معیارهای اسلامی در گزینش افراد برای کارها و در برخورد قاطع با جریانهای انحرافی است. خود شما بهیاد دارید که اینها در مورد آقای امیر انتظام و آقای فرید و تأکید جنابعالی بر کنار گذاردن آنها چگونه عمل کردند.
7- برای حضرتعالی در مقام رهبری روشن است که اگر این دو بینش در اداره امور جمهوری اسلامی ادامه یابد، نه کارهای جاری مردم سر و سامان پیدا میکند، نه مشکلات موجود دینی و فرهنگی، اخلاقی، اجتماعی و اقتصادی این مردم رنجدیده و محروم و ایثارگر با سرعت و قاطعیت کافی حل میشود، و نه میتوان برای آینده طرحهای اصیل اسلامی ریخت و به مرحله عمل آورد.
8- برای اینکه نقطه نظرهای تفصیلی بینش اول در همه زمینههای معنوی، اخلاقی، فرهنگی، اجتماعی، اقتصادی، دفاعی و سیاسی با صراحت کامل روشن شود ما این نقطه نظرها را تنظیم و منتشر کردیم، تا برای امت و امام اصول برنامه پیشنهادی صاحبان بینش اول برای اداره امور جمهوری اسلامی بر پایه قانون اساسی روشن باشد.
9- نظر ما این است که رشد کمی و کیفی دارندگان بینش اول بهلطف الهی به آن درجه رسیده است که نهادهای لشکری و کشوری بهوسیله صاحبان این نوع بینش اداره شوند و اداره جمهوری اسلامی بر پایه یک بینش استوار گردد.
10- با همه این احوال چندی است که این اندیشه در این فرزندتان و برخی برادران دیگر، قوت گرفت که اگر اداره جمهوری اسلامی بهوسیله صاحبان بینش دوم را در این مقطع اصلح میدانید، ما به همان کارهای طلبگی خویش بپردازیم و بیش از این شاهد تلف شدن نیروها در جریان این دوگانگی فرساینده نباشیم.
این بود خلاصهای از آنچه لازم دانستم با آن پدر بزرگوار و رهبر عزیز در میان بگذارم تا مثل همیشه با تصمیم پیامبرگونهتان راه را برای ما و همه مردم مشخص کنید و دعایم این است که خدایا امام عزیزمان را در این تصمیم گیریهای دشوار یار و رهنما باش.
با بهترین درود در پایان
فرزندتان
محمد حسینی بهشتی