📕°°°°°°°°°°📚°°°°°°°°°📗
#حــــــــــــــــــــــــــیدر
دندان های پیامبر مثل دانه های تگرگ نمایان شد.
- همان طور که میدانی فاطمه قبل از تو خواستگارهای دیگری هم داشت؛ اما به همه آنان جواب رد داد.
منتظر باش بروم نظرش را بپرسم و بیایم.
در آن روزگار پدر و مادرها همه کاره بودند. تقریباً دخترها هیچ اختیاری از خودشان نداشتند. گاه پیش می آمد دختری مجبور میشد علی رغم میلش تن به ازدواجی دهد که هیچ خوش ندارد؛
اما پیامبر، نظر فاطمه را درباره خواستگارهایش میپرسیدند.
ساکت و دل نگران به حصیر چسبیده بودم. قلبم محکم میکوبید که لبهای خندان پیامبر نگاهم را پر کرد.
- از خواستگاری شما که گفتم سکوت کرد. رویش را برنگرداند.
سکوت علامت رضاست.🤩
علی من همیشه دغدغه ازدواجت را داشتم.
الحمد الله خدا خودش این قضیه را به عهده گرفت.
قبل از آمدنت فرشته ای نازل شد و فاطمه را برایت خواستگاری کرد.
نزدیک بود از خوشحالی پر درآورم .🤩احساس خوش غریبی بود.
کلی تشکر کردم و سریع برگشتم خانه تا این خبر خوش را به مادرم بدهم.
دوست داشتم تا مدتها احساس آن روزم را با خود نگه دارم...
#قسمتهشتم
#به_وقت_حیدر
#منتخب_کتاب
#لبیک_یا_خامنهای
#بهار_کتاب
@baharketab