‹💔› ♡. دیشب به شوق دیدن چشم‌های شما ؛ پا به پای دانه‌های انار ، گریه‌ها کردیم... از این دوری ، حتی ما به ابیاتِ شعرِ حافظ هم ، شکوه ها کردیم... گرچه ما خوب نبودیم و بد کردیم ، ولی لااقل یک دیشب را؛ برای زودتر رسیدنت ، ما دعا کردیم ... در به روی‌مان باز می‌کنی بابا؟ هوا سرد است ... هوس کردیم در این یلدا به خانه برگردیم... ♡. چه دلِ مبارکی است دلی که انقدر بزرگ شده؛ که درد نداشتنِ یه راه بلد از جنس آسمان، تمام فضایش را پُر کرده! این دل دیگر جایی برای غصه ها و رنجشهای کودکانه ندارد! داشتم به این فکر میکردم چه چیزی بهتر ازاین می تواند باشد که یک دقیقه بیشتر توی بین الحرمین بنشینم بلندتر و طولانی تر دوستت بدارم و یک دقیقه بیشتر از تمام شبهای سال برایت گریه کنم و شما توی بین الحرمین نورتان را یلدایی کنید ومن در محاصره ی زیباترین آغوش دنیا یعنی بین الحرمین کربلا باشم و مست از می ناب حرم اباعبدالله شوم😭یعنی می شود کنیز خواهرتان را مهمان تل ّزینبیه کنید؟می شود دلم را طلب کنید تا دانه دانه انار دلم را پای غم های زینب کبری سلام الله علیها خون گریه کنم؟میشود هندوانه ی شیرین سفره ی حضرت رقیه روزی من شود؟يا که سربندعلي اصغرتان برکت خانه ام باشد؟بطلب آقای غمهاي شيرين کربلا،آرزویم خردشدن ونیست شدن درحرمتان است ميدانيدآرزوي شهادت دارم،درست زمانی که پیکر شهیدی را درآغوش گرفته بودم،دلم خواست که ازپيکرم بعدمردنم چیزی برای غسل نماند!برای همین چه جایی بهتر از کربلا برای شهادت!یعنی می شود؟بی خيال!تفأل زدم به جناب حافظ وفرمود:یوسف گم گشته باز آید به کنعان غم مخور! ⛄❄️|🕌🏹🍉🍊🕊🌱🦋🏹🍉 شرکت کننده محترم سرکار خانم هوشمندی از قزوین .