شب جمعه ست، گرفتار حســین است، دلم باز هـم  راهـیِ بـین الحرمـین است، دلم فخرم این است که عـــمری دَم از ارباب زدم تا اَبـَـد شیـفتهٔ نــور دو عـین اسـت، دلم