✍یادداشتی به بهانه بازگشت گشت ارشاد..
وقتی از جمهوری اسلامی حرف میزنیم، دو نکته اصیل به ذهن انسان متبادر میشود: مردمی بودن و اسلامی بودن. همواره تلاش بدنه حاکمیت در گام نخست و دوم انقلاب اسلامی، زمینهسازی برای دستیابی به این دو مؤلفه بوده است. اگرچه گاهی این تلاش سویهای صرفا ظاهری به خود گرفته و گاهی نیز از هدف غایی، انحرافاتی جزئی در مسیر پیدا نموده است لیکن روح حاکم بر مسیر حرکتی انقلاب اسلامی، همین بوده است.
📍انتظاری که از جمهوری اسلامی میرود، حاکمیت اسلام است و حاکمیت اسلام، یعنی به واسطه تفکر و معرفتیابی، هویت و حریتبخشی، کرامت و عزتنفس طلبی، زمینهسازی جهت انتخاب اسلام، برای مردمان شکل بگیرد تا در پرتو آن، امکان پیادهسازی نظام اسلامی اعم از نظامهای تربیت، معرفت، اخلاق، احکام، اقتصاد و جزا تحقق یابد.
ثمره چنین منظومهای، بیداری ملت و همراهی با بدنه حاکمیت اصیل انقلابی به معنای عاملیت حقیقی در انتخاب و پذیرش مسئولیت انتخاب خویش خواهد بود.
تفکر معمار کبیر انقلاب اسلامی ایران مبتنی بر چنین نگاه بلندی، حرکت عظیم انقلاب را در ایران رقم زد. تفکری که با درنظر گرفتن عاملیت مردم اعم از زنان و مردان در همه سطوح و اقشار و با تکیه بر ظرفیت طبقه مصطلح کوخ نشین، با وام گرفتن از طرح انسانساز اسلام اصیل، توانست با غلبه بر تحجر و دنیازدگی، پویایی، تعالی و رشد را در مردمان خوابزده آن روزگار، زنده سازد.
ادامه این حرکت اما نیازمند همان نگرش تحولی به انسان در بستر جامعه است. نگرشی که انسان را اعم از زنان و مردان ببیند، یک جنس را عامل خوشی دیگری نخواهد و برای انتخاب انسان، زمینهسازی کند نه اینکه انتخابهای انسان را رقم بزند. جامعه را پویا بداند و برای این پویایی، جایی هم برای کفر و کافر متصور شود و در نظر داشته باشد که اسلام متحرک از دل همین کفر اولیه میگذرد که برای تحقق ایمان، لاجرم، عناصری به نام نیاز، مسأله، تفکر، معرفت و انتخاب، لازم است.
برای مدیریت جامعه بایستی هم جامعیت در نگرش و هم جامعیت در روش وجود داشته باشد تا همه نیازهای همه افراد حاضر در جامعه را درک، پذیرش و تا حد امکان پاسخ مستدل مثبت و یا منفی دهد. معنی این حرف این نیست که جامعه ولنگار باشد لیکن، حداقل ملزومات تحقق جامعه دینی، آزادی در تفکر، حقانیت در طرح سؤال و اقناع در پاسخ است. اگرچه این طرح، وسعتی به اندازه یکایک افراد اجتماع داشته باشد، حق هر فرد در این جامعه، طرح سوال و دریافت پاسخ خواهد بود به دور از ترس و وهم تهدید و ارعاب و برچسبزنی به اسم دین و آزادی.
نظر امامین انقلاب همواره به حضور همه جانبه زنان در تمامی عرصههای فردی و اجتماعی دوشادوش مردان این سرزمین و گاه متناسب با شرایط و امکانها، جلوتر از ایشان بوده است. برخی اما برای این بودن زنان، چنان شروطی قائل میشوند که به نبودن زنان و حذف ایشان از عرصه اندیشه و عمل نزدیکتر است.
روزگاری در این کشور سوالی طرح شد مبنی بر مجوز حضور زنان در ورزشگاه. پاسخ به دلیل عدم وجود زیرساختهای متناسب با جامعه اسلامی، منفی بود. چهل و پنج سال پیش این پاسخ، منطقی بود. اما امروز و بعد از گذشت بیش از چهل سال از استقرار نظام اسلامی، اگر همچنان مسألهی حداقل بخشی از زنان ما، این مورد باشد، جای بسی دلواپسی دارد. از دو منظر: اسلامیت و جمهوریت. یعنی اگر در بخش اسلامیت هنوز نتوانستهایم تفکر اصیل انسان را به سمت اعلی درجه حرکتش از این عالم به عالم دیگر، جوری جهت بدهیم که یک زن، منتهای خواستهاش، حضور در ورزشگاه مردانه نباشد، بایستی حداقل متناسب با نیازهای ابتداییاش، پاسخی در خور و شایسته میداشتیم که روح جستجوگرش را نه به طغیان کشد و نه سرگرم سازد. هم انتخاب بیاورد و هم کرامت بسازد. هم او را عمیق سازد و هم نشان از همراهی، درایت و محبت ما به عنوان حاکمیت دینی یک جامعهی دینی باشد. یعنی به طور حداقلی بایستی زیرساختهای حضورش را در همان ورزشگاه مردانه تأمین میکردیم.
رویکرد انکار مسائل به جای پاسخ اقناعی به مسأله، نه تنها راهگشا نیست بلکه تحریف و تسویف و در ادامه بدبینی و دلزدگی به همراه خواهد داشت. مسائلی که با تدبیر و تحقیق، به حل نزدیک است، با انکار و لاپوشانی، به محاق فراموشی نمیرود بلکه یواشکی و زیرپوستی خواهد شد.
تفکر «بگیر و ببند» از نوع گشت ارشاد و گل به دست پیاده سازان تفکر محدود «پاسبانی از ارزش های بخشی از بدنه حاکمیت» به جای تفکر بلند «نهادینهسازی ارزشهای الهی» نه تنها موجب وهن دین و عقب نشینی از ارزش های دین اصیل می شود بلکه در ادامه منجر به از دست دادن همین بدنه حداقلی موجود و مدافع حاکمیت نیز خواهد شد.