🔶 ترفند عملیات روانی؛ ترور دوم صهیونیست 🔹 مقصود صهیونیست ها از عملیات ترور؛ کندی و تغییر مسیر توسعه، رشد و نمادهای اقتدار و فراتر از آن؛ تاثیر بر روان جامعه به عنوان هدف غایی است. البته این سیاست غیرانسانی، تنها ترور یک شخصیت کلیدی نبوده؛ چراکه تروریسم دولتی بخوبی می داند که پیشرفت های ایران دیگر متکی به فرد نیست. شهید فخری زاده و نمونه های آن بنیانگذار مسیرهای افزایش توان دفاعی و پیشرفت علمی کشور بودند. خدمت واقعی فخری زاده، بازتولید ده ها دانشمند جوانی است که حتی با انگیزه و نیرویی بیش از وی برای پیشرفت علمی ایران مصمم اند. آنها نیز خوب می دانند با ترور شخصیتی بزرگ، سیاست های علمی و دفاعی ایران تغییر نخواهد کرد اما از تاثیرات اجتماعی آن می توانند سود برند. اینجاست که قربانی ترور باید با هوشمندی از «ترورهای بعدی» جلوگیری کند. ترور اول می تواند به ترورهای دیگری از جمله ترور روان جامعه و سیاستگذاری صحیح و موثر در پیشبرد اهداف ملی بینجامد. ترور بعدی همان فضای مشوش اجتماعی و بهره برداری های سیاسی و تغییر جهت مسیر درست اجتماعی - سیاسی است که با هجمه تبلیغاتی - روانی می خواهند آن را خلق کنند. اگر گروه های سیاسی و نهادها اجازه ندهند این فاز به مرحله اجرا و توفیق برسد، یعنی توانسته اند امواج ترور اول را خنثی و آن را در جهتی غیر از خواست آمران ترور، هدایت کنند. لذا مادامی که امواج ترور اول تبدیل به ترور روانی شد، جامعه به چنددستگی رسیده، عده ای در فضای فراهم شده در داخل و خارج سعی در تغییر مسیر صحیح و اصولی جامعه زده، دقیقا هر دو فاز ترور به خواست و هدف اصلی خود نائل می شود. یکی از پارامترهای انتقام، اصل غافلگیری و مشخص نبودن وقت آن است؛ بر این اساس، صهیونیست‌ها قصد داشته با تحریک ایران، زمان انتقام را خود تعیین نموده یا چند پارامتر را دستکاری کنند تا آمادگی لازم را داشته باشند. حتی ممکن است صهیونیست‌ها خودشان به هدف غیرنظامی حمله کرده و آن را حمله ایران جا بزنند، تا با فشارهای روانی و بین‌المللی، ایران را از پاسخ، منصرف کنند. البته این ترور یقینا بی پاسخ نخواهد ماند اما نه در آن زمانی که آنها می خواهند و نه به شیوه و در جایی که انتظارش را می کشند. زمین و زمان بازی را ایران تعیین می کند. ✍ غلامرضا عالیخانی