•
فرمانده گردان 700 نفری
راهو گُم کرده بود،
بهش دستور داده بودن که
حتی اگه گردان های دیگه
عملیات کردند،شما نباید
وارد درگیری بشید.
چشم امید همه به اینا بود،
ولی راه گم شده بود،
هر جا رو نگاه میکردن
جز سیاهی و تپه،
چیزی نمیدیدن.
دستور داد:همه بشینند.
رفت یه کناری و همه چشم ها
دوخته شده به فرمانده،
هیچکس نمیدونه
میخواد چیکار کنه؟!!
یهو شروع کرد به
نماز خوندن...!!!
نماز خوندنی با
گریه و خضوع و خشوع،
بعد پاشد و گفت:
بیایید دنبال من و راهو
باز کرد و ستون پشت سرش...
نماز کار خودشو کرد،
نمازی که:
اِسْتَعِینُواْ بِالصَّبْرِ وَالصَّلاَةِ...
#شهیدمحسنوزوایی
╭─┅─----------/🪴/---------─┅─╮
خبرگزاری بسیج طرقبه شاندیز
🎯
@Basij_TorShandiz
╰─┅─---------------------------─┅─╯