هر زمان دلتنگِ زهرا میشوم، قم میروم
سادات بهتر میفهمند، آخه کجا میری وقتی دلتنگِ مادرت میشی؟ اونایی که مدینه رفتن بهتر میفهمن…
هر زمان دلتنگِ زهرا میشوم، قم میروم
میلِ مشهد میکنم، پا میشوم قم میروم
چند روزی هست تب دارد نگاهش بر در است
آنقدر غم خورده و غم خورده، خیلی لاغر است
دردِ دوری از تمامِ درد و غمها بدتر است
باز هم یک فاطمه از دردِ بینِ بستر است
چه مقایسهای کردم، این فاطمه کجا و بی بیِ دوعالم فاطمه کجا؟ اولاً این خانم اگر تو بستر هم بوده دیگه بچه نداشته، همسر نداشته، آخه امیرالمؤمنین هر وقتی میاومد خونه یه نگاهی به بستر میکرد آه میکشید، خجالت زده میشد، سرش رو پایین میانداخت، علی رو حلال کن…
این چه غوغایی ست یا رب که میان قم به پاست
این دم آخر به لب هایش رضا جانم رضاست
رفته بین هر بیابان در هوای دلبرش
روی ناقه بینِ محمل سایبان دارد سرش
شکر! نامحرم ندیده هیچ کس دور و برش
یا نخندیده کسی بر خاکِ رویِ معجرش
دردِ پا دارد، ولی دردش فراوان نیست نیست
پایِ بی بی، زخمی از خار مغیلان نیست نیست
http://eitaa.com/basij_madahankermanshah