◀️تهران، از استاد اخلاق خالی میشود؟
🔰واعظهای معنوی درّ نایاب شدهاند
⭕آدمیزاد در روز و شبش، خردی و پیریاش، در کامیابی و رکودش، در شادی و غمش، همراه و مونس و مراد نیاز دارد. خیلی وقتها اوضاع خوب پیش نمیرود. وقتی سکتهها و توقفها زیاد میشود، روزمرگیها و ناتوانیها، خستگیها و بلاتکلیفیها رسوب میکند؛ آن وقت آدمیزاد محتاج نوایی است، صدایی است، کلامی است تا بیدارش کند که چه نشستهای و چه میکنی که جهان این نیست که هست. این نوازش روحی و این تسکین روانی با چه حاصل میشود؟ با موسیقی؟ با ادبیات؟ با کلام؟ با حدیث؟ و عجیب که سید عبدالله فاطمینیا همه اینها را میدانست و از همه اینها برای تبلیغ دین و ترفیع ذهن مخاطب بهره میبرد و از این نظر است که فقدان او دردآور و تألمبار است.
⭕اخلاق اسلامی، مبلغان و مروجانی دارد که برخی پیشه و کسبشان نصحیتگویی و شفقتورزی است و برخی سرگرمی و دلمشغولیشان. کمتر استاد و واعظ و ناصحی میتوان یافت که گفتن و اظهار و ابرازشان بیش از آنکه برای مخاطب باشد، برای خودشان باشد. اینان نصحیت و تنبیه و آگاهسازی را تمرین خودسازی خودشان میدانند و تکلیف شرعی خودشان میشناسند. و اتفاقاً متخلق شدن به اخلاقی که دین انتظار دارد، از همین سنخ است که با مردم کوچه و بازار، با همه گرفتاریهای کوچک و بزرگشان، مسائل ریز و درشتشان محشور باشی و از دین برای آنها بگویی، بیآنکه از دین بزنی. سید عبدالله فاطمینیا، مشتری جذب نمیکرد، معتقد میساخت.
⭕سید عبدالله فاطمینیا چه ویژگیهایی داشت که رفتنش جامعه را آزرده و مردم کوچه و بازار را ناراحت کرده است؟ فاطمینیا چه میگفت که دوستش داشتند و حرفش را، کلامش را و آدابی که از آن سخن میگفت، باور میکردند؟ چرا آخوندهایی مثل او اینقدر دوستداشتنیاند و این اندازه دلنشیناند؟ فاطمینیا، استاد اخلاق بود، دانش فوقالعاده و حافظه تیزبینی داشت، اما موضوع هیچکدام از اینها نیست. او چه داشت که باورش کردند، در عصری که سرمایه اجتماعی رو به نزول است و اعتماد عمومی در سراشیبی؟ «صداقت»، «اخلاص»، «مردمگرایی» و ... همه میتواند پاسخ باشد اما موضوع به این سادگی نیست، حتی آنقدر ساده نیست که در یک یادداشت بیاید و چون منی از پس طرح آن برآیم.
⭕فاطمینیا «معنوی» بود. چیزی که نایاب است در عصر سبقتها و تفاخرها و تکاثرها. معنویت بیش و پیش از تقدس، راه باز میکند. معنویت، سیما و ظاهری ندارد، عطر و رایحه است. مسیر خود را باز میکند، ملموس نیست که اگر بود، دیگر معنویت نبود. خلاف همه عرفانهای کاذب که به تقدسگرایی و ظاهرپرستی زندهاند و ریاضتهای مصنوعی میسازند تا کسبی راه بیندازند و دکانی علم کنند. فاطمینیا، جانماز آب نمیکشید، از آنچه نمیدانست خبر نمیداد و در تلاش بود چیزی که تجربه کرده، منتقل کند. او پیش از تلویزیون و اینستاگرام با نوار کاست و جزوه اخلاق و بعدتر با ویدئو و سیدی، به خانه و دل ایرانیها راه یافته بود و ایرانیها، مؤمنند و معنویاند و فرق جنس اصل و بدل را خوب میفهمند.
⭕سید عبدالله فاطمینیا، معنوی بود، ساده بود و علاوه بر اینها، اهل مغفرت بود و به توبه و بازگشت راهنمایی میکرد. هشدار و انذارش از روی دلسوزی بود، پدرانه بود و شاید بتوان گفت نبوی بود. ما بیش از تجسدهایی در لباس پیامبر، به پیامآورانی نیاز داریم که پیامبری را در لباس و پیشه نبینند و ندانند و این عرفان است که همه بتوانند به راه پیامبر بروند وگرنه عرفانی که سخت باشد، طبقاتی باشد، اختصاصی باشد، غیراجتماعی باشد، عرفان نیست.
⭕سید عبدالله فاطمینیا از دنیا رفته است. در دورانی که ما همه، دولت و ملت، قدرت و رعیت، سیاست و اجتماع، به سازگاری، صبوری، ترحم، عبودیت و البته تعاطف نیازمندیم. جای او را کسی پر نمیکند. تهران مانده است و معدود اساتیدی که باید بار گلایه و ناله مردمی که خدا را عاشقانه دوست دارند، بشنوند. کاش مثل سید عبدالله فاطمینیا بیشتر داشتیم که اگر بیشتر بود دیگر سید عبدالله فاطمینیا شناخته نمیشد. کاش صدا و اثر او را پیگیری کنیم و به راه او برویم؛ به راه معنویت، سادگی و مغفرت.
https://eitaa.com/roshana_ir
https://rubika.ir/roshana_ir
•┈┈••••✾•🌿🌺🌿•✾•••┈┈•