در رثای در میان جنگلی انبوه پاره ای ز جان ما گُم شد آه و درد و حسرت و اندوه ناخوانده مهمان مردم شد در میان بغض کوهستان ابرها غریبانه باریدند در آغوش شعله ها، یاران روضه ها را به چشم خود دیدند خبرها پر از غصه و غم بود دل مادران شهید تنگ شد بر تمام ایران غبار ماتم بود دل ما با دل شب همرنگ شد شیفته بود آری، شیفته ی خدمت به همه جای ایرانمان سر زد آه و افسوس از آن ساعت خبر آمد پر زد او که بعد از شهادت هم شهر به شهر به سفر میرفت تا نیفتد بر دلی یک غم خودش در دل خطر میرفت بر خلاف خیال بدخواهان تا ابد رئیس دولت شد با عنایت خاصِ حضرت سلطان شد ✍سید محسن حسینی احمدفداله https://eitaa.com/Basir_MN