•🔗🌷• +مصطفی‌عماد‌مغنیه(برادرشهید‌جهاد) همه‌مافکرمیکردیم‌حداقل راننده‌ی‌ماشینی‌که‌ما‌را‌به‌محل‌استقرار سیدمی‌برد،پدرم‌باشدیالااقل‌کنار،‌راننده ‌روی‌صندلی‌جلوی‌ماشین‌بنشیندولی‌با کمال‌تعجب‌دیدیم،پدرم‌هم‌چشم‌بسته، کنارما،درصندلی‌عقب‌نشستن ‌آن‌روزپدرم،تحت‌همان‌اقدامات‌امنیتی قرار‌گرفت‌که‌ماقرار میگرفتیم‌،من‌شک‌نداشتم‌که‌این ‌تدبیر‌و‌دستورخود‌ایشان‌است ‌که‌این‌طور‌برخورد‌شود چون‌اساسا مسئولیت‌‌امنیت‌حزب‌الله‌باخودایشان‌بوداما نمی‌خواست‌خانواده‌ی‌خودش‌و خانواده‌عروسش‌هیچگونه‌احساس خاص‌بودن‌ومتفاوت‌بودن‌با‌سایر‌اعضا‌و منتسبین‌حزب‌الله‌و‌مقاومت‌بکنند. شهادت‌در،راه‌خدا‌چیزی‌بود‌که‌ اوانتخاب‌کرده‌بودوسالها‌برای ‌رسیدن‌به‌آن‌خودش‌را‌آماده‌کرده‌بود تمام‌وجودم‌پراز‌غم‌فراغ‌پدرم‌شدو این‌نوع‌شنیدن‌خبرشهادت اوهمه‌ےماراشکه‌کرده‌بود درلحظه‌شنیدن‌خبرهمه‌ےما‌،درشک‌‌و ناباورے‌فرورفتیم‌امااین‌مادربود که‌مارا‌به‌یادکربلا‌وامام‌حسین‌انداخت آن‌ها‌هیچ‌وقت‌نتوانستند‌مستقیمبااو‌رو‌به‌رو‌شوندچون‌ترسو واحمق‌هستن‌،ترسوهستن‌چون‌آدم ‌ترسو‌است‌که‌با‌آگاهے‌به‌ضعفش مخفیانه‌دست‌به‌ترور‌میزند‌واحمق‌چون‌آن‌ها به‌اوچیزے‌را‌دادندکه‌سال‌ها‌آرزویش‌را‌داشت شهادت ـ ـ ـ ـ ــــــــــ✾ــــــــــ ـ ـ ـ ـ 🌿 @BasirateRoz