درختان را دوست می‌دارم که به احترام تو قیام کرده‌اند و آب را‌ که مَهرِ مادر توست خون تو شرف را سرخ‌گون کرده است شفق، آینه‌دار نجابتت، و فلق، محرابی که تو در آن نماز صبح شهادت گزارده‌ای :: در فکر آن گودالم که خون تو را مکیده است هیچ گودالی چنین رفیع ندیده بودم در حضیض هم می‌توان عزیز بود از گودال بپرس :: شمشیری که بر گلوی تو آمد هر چیز و همه چیز را در کائنات به دو پاره کرد: هر چه در سوی تو، حسینی شد و دیگر سو، یزیدی اینک ماییم و سنگ‌ها ماییم و آب‌ها درختان، کوهساران، جویباران، بیشه‌زاران که برخی یزیدی و گرنه حسینی‌اند :: خونی که از گلوی تو تراوید همه چیز و هر چیز را در کائنات به دو پاره کرد در رنگ! اینک هر چیز یا سرخ است یا حسینی نیست! (خط خون- سیدعلی موسوی گرمارودی) https://eitaa.com/Bayynat