💚دست‌هایم را دوست دارم... خیلی مهربان‌اند، برایم چای می‌ریزند، اجازه می‌دهند چانه‌ام را رویشان بگذارم و از پنجره به بارش باران نگاه کنم. اشک‌هایم را نرم از صورتم پاک می‌کنند. فنجان چای را برایم نگه می‌دارند تا جرعه جرعه آن را بنوشم! فکرهای آزار دهنده ام را برایم در دفترم می‌نویسند تا ذهنم سبک شود، انگشت‌های پاهایم را وقتی از تلاش و تقلای روزانه خسته‌اند، برایم ماساژ می‌دهند... وقتی سردم می‌شود، پتو را آرام رویم می‌کشند، بالش را زیر سرم مرتب می‌کنند تا راحت‌تر بخوابم. کتابی را که می‌خوانم، برایم آرام ورق می‌زنند. خاک گلدان‌هایم را عوض می‌کنند، اتاقم را مرتب می‌کنند، با مهارت لباس‌هایم را تا کرده و در کشوها می‌گذارند. برایم غذا می‌پزند و ظرف‌ها را می‌شویند. شب‌ها کنار صورتم روی بالش دراز می‌کشند تا احساس تنهایی نکنم. صبح‌ها زنگ ساعت را خاموش می‌کنند، بدون این‌که از چشم‌هایم کمک بگیرند، تا کمی بیشتر بخوابم... وقتی بیدار می‌شوم، پرده را کنار می‌زنند تا نور خورشید را ببینم و لذت ببرم... خوشحالم که دست‌هایم را دارم..‌. 💚 پروردگار مهربانم! برای همه آن‌چه دارم و می‌دانم و همه آنچه دارم و نمی‌دانم، تو را شاکرم... https://eitaa.com/Bayynat