⭕️ متن زیر كه از سوي دکتر
#محمد_قربانی؛ عضو هیأت علمی دانشگاه ارومیه خطاب به عبدالكريم سروش نگاشته شده، پاسخی است مختصر و تنها از باب به تأمل واداشتن حسین حاج فرج الله دباغ (عبدالكريم سروش)...
▪️جناب آقای دباغ! اخیراً نامهای از جنابعالی در فضای مجازی منتشر شد که خاطر مرا پریشان کرد، که نه برای خود، بلکه بیشتر برای شما
حسن خلقی ز خدا میطلبم خوی ترا / تا دگر خاطر ما از تو پریشان نشود
خطاب به رهبر انقلاب اسلامی مرقوم نمودهاید که «به عین الیقین، پایان دولت سحر مدت شما را نزدیک میبینم.»
خاطرتان هست که این ذکر دایم و ورد وارد همه سرکردگان ینگه دنیاست، چه زمان حیات مبارک «حضرت روح الله» و چه الان در دوران نائبش «سید علی.»
و چه عجب که آرزوی شما با رؤیای آنان در هم آمیخته است. نکند سر نهانی این وسط باشد که حتما هست و...
واعظان کاین جلوه در محراب و منبر میکنند /چون به خلوت میروند آن کار دیگر میکنند
فرمودهاید «جاروب انصاف، خانه قدرت را از خاشاک ستم بپیرایید.»
جناب آقای سروش! در این مدت که در فرنگ به سر میبرید حتماً خبری از اوضاع و احوال عالم دارید. از عراق، افغانستان، لبنان، فلسطین، یمن، بحرین، مصر، لیبی و ... و یا حتی در مقابل منزلتان دیدهاید که عدهای علیه همان نظام سرمایهداری میشورند و شعار میدهند و به اصطلاح جنبش اشغال وال استریت راه انداختهاند. شده است جملهای، بل کلمهای از دهان مبارک شما خارج شود که این چه بساط ظلمی است که ظالمان در دنیا علم کردهاند؟
مشکلی دارم ز دانشمند مجلس باز پرس/ توبه فرمایان چرا خود توبه کمتر میکنند
یا نکند شما به مدد طعام و شرابی که از صدقه سر همان ظالمان و گردنکشان نصیبتان شده است، زبان در کام فرو برده اید و بلکه تأیید هم میفرمایید. این همه «انسان» در غزه و لبنان، در عراق و افغانستان، در یمن و بحرین و ... مثله و تکه تکه شدند توسط همانانی که زیر بیرقشان سینه میزنید، صدایی و آهی از شما بر نیامد تا چه رسد فریاد. دست به قلم شدهاید و رگ گردن کلفت کردهاید که ای داد، ای هوار که در ایران چنین و چنان!
گوییا باور نمیدارند روز داوری / کاین همه قلب و دغل در کار داور میکنند
«ایام که میگذشت... که قصه وحی و نبوت پیش آمد... به قدر مقدور شوخهای شبهه را از رخسار رسالت زدودم و حقیقت کلام خدا را که همان کلام محمد صلی الله علیه و آله است، بازنمودم.»
بلی شما در زمستان 1386 در مصاحبه رادیو هلند، به رد وحیانی بودن قرآن پرداختید. گرچه پیشتر این مباحث را در کتاب «بسط تجربه نبوی» و نیز «قبض و بسط تئوریک شریعت» با اندکی تفاوت مطرح کرده بودید. حتماً میدانید قبل از شما نصر حامد ابوزید – روشنفکر غربگرای مصری- در کتاب «مفهوم النص؛ دراسه فی علوم القران» که در سال 1990 توسط مرکز الثقافی العربی در بیروت چاپ شد، همین مطالب را عیناً مطرح کرد و یا دیگرانی از جمله محمد آرغون، مقیم فرانسه و ... و یا حتی برخی از این شبهات در طول تاریخ طرح شد و توسط اندیشمندان مسلمان پاسخ داده شدند.
بعد از طرح این مباحث از ناحیه شما، برخی از اهالی علم از جمله حضرت آیت الله العظمی جعفر سبحانی، حضرت آیت الله العظمی مکارم شیرازی، استاد بهرام پور، استاد بهاالدین خرمشاهی، حتی آقای عبدالعلی بازرگان و دیگران دست به قلم برده و از در ارشاد و اصلاح با شما سخن گفتند و به نقد آنچه سخن رانده بودید، قلم دواندند، جواب شما چه بود؟
ظاهراً به مولانا علاقمندی و اشعار وی را سخت قول می نمایی، نمی دانم، شاید. برای جنابتان از وی مینویسم و اگر به مذاقتان برخورد، دلتان مکدر شد و غضبناک؛ حدیث حقیر نیست، شعر مولوی است:
تا قیامت میزند قرآن ندا
/ ای گروهی جهل را گشته فدا
من کلام حقم و قایم به ذات / قوت جان جان و یاقوت زکات
سیاهه نمودهاید که «ولایت فقیه نه شرعا اعتبار دارد، نه عقلا و کثیری از فقها و عقلا با آن مخالفند.» متاسفم از اینکه فرمایشات! شما آنقدر آمیخته به بغض و کینه است که کوچکترین توجهی به اصول اولیه علمی مساله ندارید و بی محابا به پیش میتازید.
خَتَمَ اللّهُ عَلَى قُلُوبِهمْ وَعَلَى سَمْعِهِمْ وَعَلَى أَبْصَارِهِمْ غِشَاوَةٌ وَلَهُمْ عَذَابٌ عظِیمٌ(سوره بقره/آیه 7)
آقای سروش حداقل کتاب «دراسات فی ولایه الفقیه» آقای حسینعلی منتظری را مطالعه میفرمودید یا کتب آقای دکتر محسن کدیور را در این رابطه میدیدید. اینان که جزو یاران و رفیقان شما هستند. مساله ولایت فقیه، آنقدر مساله بدیهی و روشنی است که حضرت امام خمینی(ره) فرمودهاند که تصورش، موجب تصدیق آن میشود.
بر خلاف نظر شما تمام فقهای معاصر از جمله حضرات آیات عظام سیستانی، وحید خراسانی، مکارم شیرازی، صافی گلپایگانی، نوری همدانی و حتی متوفیان اخیر حضرات آیات عظام بهجت، شیخ جواد تبریزی، گلپایگانی، مرعشی نجفی و .. . معتقد بدان بودهاند.
ادامه👇👇👇