✳️ یکی از مسئولین بنیاد شهید تعریف می‌کند: رهبر انقلاب در یکی از سفرهای استانی شب با خانواده شهدا دیدار داشتند. بعد از ملاقات رفتیم محل اسکان تا ایشان استراحت کنند. رهبر انقلاب بعد از نماز صبح فرمودند: من می‌خواهم به گلزار شهدا بروم، ما به ایشان گفتیم ما برای شما رفتن به گلزار شهدا را جزو برنامه‌ها قرار داده‌ایم، فرمودند: نه همین الان می‌خواهم بروم. بالاخره رفتیم وقتی به گلزار رسیدیم، به محافظین خود گفتند کسی همراه من نیاید می‌خواهم تنها بروم! رفتند سر قبر یک شهید که همسر و دختر شهید آن‌جا بودند، دختر شهید افتاد روی پای آقا و شروع کرد به گریه کردن. بعد از احوال‌پرسی و چند دقیقه صحبت ایشان برگشتند. برای ما خیلی سوال شد رفتیم و از آن خانم‌ها سوال کردیم قضیه چه بود. همسر شهید گفت: دیشب من از طرف بنیاد شهید سهمیه ملاقات با رهبر انقلاب داشتم، ولی به دخترم سهمیه نرسید، بدون اطلاع او رفتیم به ملاقات و برگشتیم. اما دخترم فهمید که ما با رهبر انقلاب دیدار داشتیم خیلی ناراحت شد، رفت داخل اتاق و عکس پدر شهیدش را بغل گرفت خیلی گریه کرد. صبح موقع اذان نمازش را که خواند گفت: مادر بلند شو بریم گلزار شهدا! گفتم الان؟ آخه چرا الان؟ مگه چی شده؟ با گریه گفت: بابا اومد به خوابم گفت: دخترم اگر می‌خواهی آقای را ملاقات کنی، بعد از نماز صبح بیا سر قبر من! https://eitaa.com/Bayynat