من ناراحت نیستم🤍
بعد از سخنرانی، وقتی میخواستم سوار اتومبیل شوم، دیدم خانمی به اطرافیان اصرار میورزد
که با من صحبت کند. گفتم که بگذارند بیاید.
خانم جلو آمد و گفت: پسر من در دست بعثیها اسیر بود. همین چند روز قبل به من خبر دادند
که او زیر شکنجه کشته شده است.
شما که به تهران رفتید،
از قول من به امام سلام برسانید
و بگویید:
پسر من فدای شما؛
من ناراحت نیستم ..🕊
وقتی در تهران مطلب را به امام گفتم،
آن مرد با عظمت و باابهّت و آن کوه صبر
و حلم، چنان درهم و منقلب شد که تعجّب کردم!
بیانات رهبر فرزانه، ۱۳۷۴/۷/۲۲🌱
#سید_علی_خامنهای
بهشت ایران🌷
https://eitaa.com/joinchat/3597009274C1a537d7bca