🔰 احمد (1) و قاسم پسرخاله بودند.دوتایی پول هایشان را داشتند روی هم،یک ساعت کوکی خریدند برای سهراب،طفلی وقتی ساعت را دید کلی ذوق کرد.همانطور که داشت به کوک ساعت ور میرفت وازصدای زنگش کیف میکرد بهش گفتند:《اگه ساعت روکوک کنی روی پنج صبح و بلند بشی خراب نمیشه.》
حرفشان را خوانده بود. کوکش کرده بود روی ساعت پنج .هرصبح که بیدار میشد
قاسم میگفت:《حالا که پا شدی نماز صبحت روهم بخون.》شگردش بود.
بلدبودچطوری برادر کوچکترش رابرای نماز صبح بیدار کند.
راوی:یوسف افضلی
۱.شهید احمد سلیمانی که مهرماه۱۳۶۳در میمک به شهادت رسید.
#خاکریز_خاطرات
#قدس_خونبهایت
#وفاء_لشهيد_القدس