*﷽*
#به_وقت_حاج_قاسم
#مکتب_سردار_سلیمانی
به لحاظ سنی خیلی کوچک بودم،از شهر رابر من را اعزام نکردند. رفتم شناسنامهام را دستکاری کردم و از بردسیر اعزام شدم. من را بردند گیلانغرب. نزدیک شهر یک پادگان بود، در آن مستقر شدیم وقتی لباس آوردند، کوچکترین شماره را به من دادند. سه بار آن را کوتاه کردم.
در محوطه پادگان قدم میزدم که یک مرتبه شخصی را دیدم که لباس بسیجی بر تن داشت و یک چفیه بر گردن،آمد نزدیک من، سلام کرد و گفت: چطوری؟بچه کجایی؟گفتم:بچه رابر هستم.
گفت:چه کسی تو را اعزام کرده؟ گفتم:من از بردسیر اعزام شدم. گفت: نمیترسی تو را برگردانند. گفتم: نه میروم پیش قاسم سلیمانی، همشهری من است. از او میخواهم دستور بدهد در جبهه بمانم.گفت: اگر او بگوید برگرد، برمیگردی؟
گفتم: اومیداند من بچه عشایر هستم و توان کار کردن در جبهه را دارم و نمیگوید برگرد.در جواب من گفت:قاسم سلیمانی را میشناسی؟ گفتم: بله.گفت: قاسم سلیمانی من هستم و حالا ماندن تو یک شرط دارداینکه صبحها جلوی گردان یک پرچم در دست داشته باشی و بدوی. در جوابش گفتم: قبول دارم.
🎤:جانباز محسن رسایی
#یاد_عزیزش_با_صلوات
●➼┅═❧═┅┅───┄
بسم الله القاصم الجبارین
https://eitaa.com/Besmelahelghasemelgabarin