💢خواب
🔹بعد از شهادتش فرمانده منطقه آمده بودند و توی مجلسی که خود نیروی انتظامی زحمت کشیده بود، صحبت کردند. شبش به خواب من آمد و خندید و گفت: «سرهنگ کاظمی چی گفت؟» گفتم: «مگه خودت خبر نداری؟» گفت: «چرا من بودم. میخوام ببینم کجای حرفش برای شما جالب بوده.» بعد دو روز به خواب من آمد. خیلی صحبتها در مورد شهادت ایشان بود. یکی میگفت مین را منافقان کار گذاشتند. خیلی صحبتها کردند و ما از این همه حرفها خیلی ناراحت میشدیم. واقعا نمیدانستیم داستان چه هست. من توی خواب به ایشان گفتم: «پدر داستان چیه؟ چه اتفاقی برای شما افتاده؟ میگن که اسلحهات اونجا جا مونده، بیسیمت رو بردند.» خندید و گفت: «نه پسرم اسلحهام و هیچ چیزی اونجا جا نمونده. من میدونم تو آنجا میروی و پوتین من آنجا است.» من بعد از چند روز به آن مکان رفتم و دیدم دقیقا همان چیزی است که پدرم توضیح داده بود. من با همان صحنه روبه رو شدم و پوتین ایشان هم آنجا باقی مانده بود.
🌷شهید مدافع وطن جوانمیر محمدر در تاریخ 11 آذر 1374 ، در پاسگاه خان ليلی قصرشيرين بر اثر انفجار مين و اصابت تركش آن به سر، صورت، دست و پاها، شهيد شدشادی روحش صلوات🌷
●➼┅═❧═┅┅───┄
بسم الله القاصم الجبارین
https://eitaa.com/Besmelahelghasemelgabarin